ذهن کوانتومی، قسمت دوم: مفاهیم فلسفی ذهن کوانتومی

14

در اولین قسمت از مجموعه مقالات ذهن کوانتومی، در مورد این مفهوم جالب و هیجان انگیز و  تاریخچه ی شکل گیری آن صحبت کردیم. حالا و در قسمت دوم، به سراغ) بررسی مفاهیم فلسفی ذهن کوانتومی می رویم. با دیپ لوک همراه باشید…

همه ی ما، ذهن (روان) و ماده را به عنوان دو مفهوم کاملا متفاوت و با دو ریشه ی کاملا جدا تصور می کنیم. مغز یک سیستم ابرپیچیده ی متشکل از ماده است و به همین دلیل و همانطور که در قسمت قبل اشاره شد، باید با استفاده از فیزیک سیستم های پیچیده بررسی شود. از طرفی، ذهن و آگاهی نیز، مفاهیم کاملا پیجیده ای هستند که حتی در مورد تعریف آنها، هنوز اختلاف نظر وجود دارد. حالا سوال مهم ما اینجاست: چگونه  مفاهیم عجیبی و غریبی مانند ذهن و آگاهی از مغز متشکل از ماده، ظهور پیدا می کنند؟! کسی که در درون ما، ناظر جهان و وقایع آن است، واقعا چیست و کیست؟ در این مجموعه مقالات، قصد داریم به این سوالات پاسخ دهیم. اما قبل از آن، باید با مفاهیم فلسفی ذهن کوانتومی آشنا شویم. (از آنجایی که درک مفاهیم و اصطلاحات فلسفی، برای بسیاری از دوستان، دشوار است، این مقاله به ساده ترین زیان ممکن، نگاشته شده، اما برای مطالعه ی بیشتر می توانید به مرجع های معرفی شده در پایان مقاله، مراجعه کنید.)

رویکردهای توصیفی و تبیینی

یکی از جنبه های بسیار مهم در ارتباط بین ذهن و ماده، تفکیک رویکردهای توصیفی (descriptive) و تبیینی (explanatory) است. در رویکرد توصیفی، به دنبال توصیف یک پدیده ی خاص در یک مکان و زمان معین هستیم، در حالیکه در رویکرد تبیینی، به دنبال یافتن علت ها و نتایج یک پدیده هستیم. برای مثال، همبستگی، یک مفهوم توصیفی است که با تجربه در ارتباط است، در حالیکه علٌیت، یک مفهوم تبیینی است که تلاش می کند به کمک نظریات، همبستگی ها را درک کند. اجازه دهید کمی قضیه را روشن تر کنیم: در علوم پایه، معمولا برهمکنش ها، نقش روابط علیتی را بازی می کنند. مثلا در فیزیک، چهار نوع برهمکنش اصلی (یا به عبارتی چهار نیرو) وجود دارد: الکترومغناطیس، هسته ای قوی، هسته ای ضعیف و گرانشی. در واقع ما از این برهمکنش ها برای توضیح همبستگی هایی که در سیستم های فیزیکی مشاهده می شود، استفاده می کنیم.

با توجه به توضیحات بالا، بررسی مسئله ی ذهن-ماده، بسیار دشوار می شود. اگر بحث های نظری را کنار بگذاریم، بخش زیادی از دانش امروزی، مربوط به همبستگی های تجربی بین حالت های روانی و مادی است. این همبستگی ها، توصیفی هستند، نه تبیینی؛ در واقع مشروط به علیت نیستند. برای ما جالب است که بدانیم در طول هر یک از فعالیت های ذهنی (روانی)، کدام بخش مغز، فعالیت می کند؛ اما  لزوما نمی توانیم بفهمیم که “چرا” آن بخش، فعالیت می کند. بنابراین بیان برهمکنش های ذهن-ماده به زبان روابط علیتی، بسیار خام و البته بی فایده خواهد بود.

آشنایی با چند مفهوم فلسفی

برای درک بهتر مفاهیم فلسفی ذهن کوانتومی لازم است ابتدا با چند مفهوم زیر آشنا شوید:

تقلیل گرایی (Reductionism): مفهومی است که به کمک آن می توان پیچیدگی اجزای مختلف طبیعت را به کمک اصول بنیادین درک کرد. مثلا فرض کنید تا قبل از ظهور مکانیک کوانتومی، گرما در حوزه ی ترمودینامیک؛ و حرکت در حوزه ی مکانیک بررسی می شد، اما با تولد مکانیک کوانتومی، نظریه ای پدید آمد که هر دو موضوع گرما و حرکت را می توانست توضیح دهد. یعنی مطالعات از دو نظریه ی جزیی تر به یک نظریه ی کامل تر و جامع تر، تقلیل یافت. شاید تقلیل گرایی را به نوعی بتوان حرکت از جز به کل دانست. این نظریه برای اولین بار در قرن شانزدهم و توسط رنه دکارت، ارائه شد و پس از آن توسط نیوتون توسعه یافت که نتیجه ی آن، کتاب مشهور و انقلابی “اصول ریاضی فلسفه طبیعی” بود.

فرارویدادگی (Supervenience): این مفهوم به معنای ارتباط ویژگی های سطح کلی (صفات روانی) به ویژگی های سطح جزیی (صفات فیزیکی) است، به عبارت دیگر، اگرچه صفات روانی و اخلاقی در زمره ی صفات فیزیکی قرار نمی گیرند، اما به آنها وابسته اند. برای مثال اگر دو نفر دارای صفات فیزیکی کاملا یکسان باشند، قطعا ویژگی های روانی و ذهنی یکسانی خواهند داشت.

یگانه انگاری (Monism): این دیدگاه، بیان می کند که تمام اجزای کائنات، ریشه ای یگانه دارند و در واقع نمودهای مختلف یک ذات یگانه هستند. مهم ترین کسی که مفهوم یگانه انگاری را مطرح کرد، فیلسوفی هلندی-آلمانی به نام اسپینوزا بود. وی معتقد بود که ریشه ی تمام اجزای کائنات، وجودی به نام “خدا” است. در نگاه او، جهان روانی و مادی، دو وجه مختلف این ذات یگانه هستند و در واقع دو روی یک سکه اند، پس روابط بین آنها معنی ندارد.

دوگانه گرایی (Dualism): این دیدگاه برخلاف دیدگاه یگانه انگاری معتقد به جدایی حالت های روانی و مادی است. این دیدگاه توسط دکارت توسعه یافت. در واقع او معتقد بود که حالت های روانی و مادی (جسمی)، مستقل از یکدیگرند.

کوالیا یا کیفیات ذهنی یا تجربه حقیقی چیزها (qualia): به معنای ویژگی های کیفی یا احساسی است که ذهن آنها را تجربه می کند. از جمله مثال های کوالیا، می توان به شادی، خشم، بو و درد اشاره کرد. از دیدگاه نظریه پردازان، این ویژگی های کیفی ذهنی، تفاوت عمده ای با ویژگی های فیزیکی مانند جرم و طول دارند.

روابط ذهن-مغز

در بسیاری از رویکردها، روابط بین حالت های مغز مادی (ma) و حالت های ذهنی آگاهی (me) به شیوه ی مستقیم (A) و به صورت زیر، بررسی می شود.

مفاهیم فلسفی ذهن کوانتومیاین تصویر، یک چارچوب حداقلی برای مطالعه ی تقلیل، فرارویدادگی یا ظهور روابطی که می تواند هر دو تصویر یگانه انگاری و دوگانه گرایی را بدست دهد، فراهم  می کند. برای مثال، رویکرد تقلیل قوی، ادعا می کند که تمام حالت ها و ویژگی های ذهنی، می توانند به حوزه ی مادی (مادی گرایی) یا حتی فیزیک (فیزیکالیسم) تقلیل یابند. این دیدگاه می گوید شرط لازم و کافی برای درک حوزه های ذهنی مثل آگاهی، درک حوزه ی مادی آن، یعنی مغز است. این دیدگاه منجر به تصویر یگانه انگاری می شود، به این معنا که می توان حالت های روانی را حذف کرده و آنها را تنها به عنوان یک پدیده یا معلول حالت های مادی مطالعه کرد.

مفاهیم فلسفی ذهن کوانتومییکی از استدلال های اصلی در مقابل رویکرد تقلیل قوی، کیفیات ذهنی (کوالیا) هستند. این استدلال ها معتقدند که مادی گرایی نمی تواند کیفیات ذهنی را توجیه کند. این دیدگاه منجر به یک فاصله ی زیاد بین حالت های اول شخص و سوم شخص می شود و به همین دلیل است که چالمرز (۱۹۹۵) ایده ی “مسئله ی دشوار آگاهی” را معرفی می کند.

استدلال دیگری که در مقابل تقلیل قوی قرار دارد، این است که خود حوزه ی فیزیک، از نظر علیتی، بسته نیست. یعنی برای بدست آوردن هر جوابی برای معادلات بنیادین حرکت، (چه به طور تجربی، چه عددی و چه تحلیلی) باید شرایط مرزی و شرایط اولیه تعیین شوند، این در حالیست که این شرایط به وسیله ی قوانین بنیادین طبیعت داده نمی شوند. این فاصله ی علیتی علاوه بر به فیزیک کلاسیکی به فیزیک کوانتومی هم اعمال می شود. از آنجایی که در مکانیک کوانتومی، همیشه با یک عدم قطعیت ناشی از فروریزش تابع موج مواجه هستیم، قضیه حتی چالش برانگیزتر هم می شود.

ارتباط مستقیم بین حالت های مادی و روانی را می توان به صورتی غیرتقلیلی هم بررسی کرد، یعنی حالت ها یا ویژگی های روانی را می توان به عنوان پدیده هایی مستقل از مغز مادی درنظرگرفت. این دیدگاه، منجر به آن می شود که تصویر دوگانه گرایی (که کمتر افراطی است و بیشتر شبیه به دوگانه گرایی دکارتی است) پدیدار شود. در دیدگاه دوگانه گرایی، سوال در مورد تاثیر علیتی بین حالت های مادی و روانی، احتناب ناپذیر است، اخیرا، تاثیر حالت های مغزی بر حالت های روانی، توجه زیادی را به خود جلب کرده است.

علاوه بر روش A، که در آن، روابط ذهن-ماده به صورت مستقیم بررسی می شود، می توان آنها را به طور غیرمستقیم (B) و از طریق یک واسطه (ma me)، بررسی کرد:

مفاهیم فلسفی ذهن کوانتومی 4این واسطه، اینجا به صورت [ma me]نمایش داده شده و ماهیت کاملا مستقل است. در این روش، ارتباط ذهن-ماده به صورت ارتباط بین [ma me]، [ma]و [me] برررسی می شود. این مبحث را در قسمت های بعدی با جزییات بررسی خواهیم کرد.

بسیاری از رویکردهای امروزی در حوزه ی مفاهیم فلسفی ذهن کوانتومی، ترجیح می دهند تا به جای تفکیک قائل شدن بین حالت های روانی و مادی، بین حالت های اول شخص و سوم شخص، تمایز ایجاد کنند. به کمک این رویکردها می توان نشان داد که اختلاف بین تجربه ی آگاهی فوری (کوآلیا یا کیفیات ذهنی) و توصیف آنها، کدامیک از انواع رفتاری، عصبی یا بیوفیزیکی است. در واقع ایده ی “مسئله ی دشوار آگاهی” هم به پل زدن بین تجربه ی اول شخص و سوم شخص، اشاره می کند. در حال حاضر، فرض می شود که حالت های آگاهی روانی، به طور غیرصریح به تجربه ی اول شخص ارتباط دارند؛ اما این بدان معنا نیست که مشکل تعریف دقیق آگاهی، حل شده است.

مطالعه ی بیشتر در حوزه ی مفاهیم فلسفی ذهن کوانتومی:

۱- مقاله ی “نظریه ی جدید ارتباط بین ذهن و ماده” نوشته ی دیوید بوهم

۲- مقالات آنلاین در حوزه ی مفهوم آگاهی

۳- کتاب “ملاقات فیزیک و فلسفه در مقیاس پلانک”

۴- کتاب “فیزیک کوانتومی در مطالعات آگاهی”

 

مطالعه تمام مقالات ذهن کوانتومی

دکترای شیمی کوانتومی/فیزیک اتمی از دانشگاه شهید بهشتی، سردبیر دیپ لوک، طراح وب،گرافیک و موشن. مشتاق دیدن، فهمیدن و کشف‌ کردن رازهای شگفت‌انگیز هستی، به ویژه‌ دنیای اتم‌های سرکش.

گفتگو۱۴ دیدگاه

  1. واقعا جا دارد از زحمت و تلاش و وقتی که برای نگارش مطلب صرف کرده اید سپاسگذاری کنم.
    اگر درست متوجه شده باشم! :
    از دیدگاه من تمام تعرف خودآگاهی بیشتر به نظریه اسپینزوا نزدیک هست یعنی ماده و خودآگاهی دو روی یک سکه هستند . از طرف دیگر میتوان به راحتی هم ثابت کرد که فرارویدادگی نظریه درستی نیست چون دو تخمک با ویژگی های یکسان در نهایت به دو خودآگاهی متفاوت ختم میشود. پس خود آکاهی که با علیت مادی به وجود آمده، حتی اگر ماده کاملا یکسان باشد به دو صورت متفاوت بروز میکند پس پای عامل دیگری هم در میان هست.
    فکر میکنم اگر خودآگاهی یک تک سلولی با یک رشته ماده سلولی و برنامه مغذی اش را دریابیم که خودآگاهی اش چیست بیتوانیم در مورد موجود تک سلولی و نهایتا مرگ خودآکاهی صحبت کنیم.
    هنوز بحث های زیادی باقی هستند!

    • ناهید سادات ریاحی

      خواهش میکنم. خوشحالم مفید واقع شده. مرسی از به اشتراک گذاشتن نظراتتون

    • از اینکه به راحتی یک نظریه را رد می کنید مشخص است که سطحی فکر می کنید. دو تخمک با ویژگی یکسان در نهایت به دو خودآگاهی متفاوت ختم میشود؟!؟!؟ اصلن میشود دو تا مغز پیدا کرد که تمام مدارها و نورونها یکسان باشه؟ غیرممکنه. حتی همون دوقلوهای یکسان به محض اینکه از هم جدا بشن (تخمک تقسیم بشه) از نظر فرم، اندازه و سایر ویژگی های فیزیکی از هم مجزا و متمایز می شوند. حالا اگه چند سال بگذره که هر کدوم محیط های متفاوتی تجربه کردن این تمایز خیلی خیلی بیشتر میشه
      به نظر من اگر همین الان با پرینتر سه بعدی مغز و کل بدن کسی رو پرینت بگیریم در کسری از ثانیه ساختار مغزش تغییر میکنه و به مرور زمان این تغییرات بیشتر میشه (به این دلیل که دقیقا نمیتونه در شرایط نفر اصلی باشه (مثل فاصله تا ماه و خورشید و …))
      اما این نسخه جدید احتمالا میتونه به خاطر بیاره که دیروز نسخه اصلی چه کارهایی کرده و به چه چیزهایی فکر کرده، اما تغییری که به واسطه تغییر محیط برایش به وجود میاد ساختار مغزش رو تغییر میده به طوری که حتی همون تصوری که از گذشته داره تغییر میکنه

  2. با درود بسیار و سپاس از تلاش شما جهت ارایهُ مفاهیم جدید ؛ به روز شده و متفاوت از فیزیک و تفکر پیشرو در دنیای امروز. نسل جدید نیازمند ورود به دنیای تفکر و ارتقاء جهان بینی خویش است. امیدوارم در اینده با بیشترین امکانات ، بالاترین مخاطبان و خوانندگان هوشمند را گرد خود جمع نموده و روش صحیح تفکر را از این مسیر به دیگران بیاموزید. با بهترین ارزوها و احترام بسیار.

    • ناهید سادات ریاحی

      بسیار سپاسگزارم. امیدوارم در دیپ لوک به کمک شما دوستان عزیز، گام های بلندتری برای تعالی افکار و باورهای خود و دیگران برداریم

    • کامران رضائی جعفری

      گویا آقای کسروی کتابی در باره «روان» دارند. آشنایی با فیزیکالیسم و موضوعات وابسته برای من که خواهان دریافت درست از این جهان و بود و نبود آفریدگار هستم، انگیزه‌ای شد برای جوییدن و خواندن آن. البته در باره رابطه نفس و بدن و … در فلسفه سنتی ما، امشب دو مقاله‌ یافتم. به نظر می‌امدند، حرفی برای گفتن داشتند.

  3. برای من بحث نوین و چالش برانگیزه چون حقیقتا مرزگذاری برای مفاهیمی که روزانه باهاشون سر کار داریم خیلی گیج کننده است -اما شما به شیوا وصریح نظراتتون را ارائه میدید -سپاس گزارم

  4. مباحث خیلی سنگیه درکش سخته برام من هیچ پیش زمینه ای نمیدونم و بسیاری از کلمات گنگ هستن برام
    بازم ممنون بسیار عالی و کامل بود مطالب

ارسال نظر