نظریه ماند : ماده‌ی تاریکی در کار نیست، بیایید به نیوتون بازگردیم! (مصاحبه)

3

فرضیه‌ی وجود ماده‌ی تاریک اولین بار برای توضیح اختلاف میان محاسبات جرم کهکشان‌ها و کل جهان مطرح شد. سرعت چرخش اجرام آسمانی به دور مرکز کهکشان ثابت است که این با پیش‌بینی قانون جهانی گرانش نیوتن، مغایرت دارد، از این‌رو، فیزیکدانی به نام موردهای میلگروم (Mordehai Milgrom) با ارائه‌ی نظریه‌ای به نام دینامیک اصلاح یافته‌ی نیوتن (Modified Newtonian Dynamics) یا به اختصار نظریه ماند (MOND) سعی می‌کند با اصلاح قانون گرانش نیوتن، مسئله‌ی چرخش کهکشانی را توضیح دهد که در اینصورت دیگر نیازی به وجود ماده‌ی تاریک نیست! این پست، مصاحبه‌ی سایت ناتیلوس با این فیزیکدان اسرائیلی است. با دیپ لوک همراه باشید…

دینامیک اصلاح شده‌ی نیوتنی، به جای فرض وجود ماده‌ی تاریک و انرژی تاریک، (که طبق مدل استاندارد کیهان‌شناسی، حدود ۹۵.۱ درصد از کل محتوای جرم-انرژی جهان را تشکیل داده) فیزیک نیوتنی را اصلاح می‌کند. میلگروم هفتاد ساله می‌تواند سومین فرد مدعی برای اصلاح فیزیک نیوتنی باشد: اولین فرد ماکس پلانک (با نظریه‌ی کوانتومی)، پس از آن اینشتین (با نظریه‌ی نسبیت)، و اکنون او. امسال پنجاهمین سال حضور میلگروم در موسسه‌ی علوم وایزمن (Weizmann) است.

نظریه ماند۱- چه چیزی به شما الهام بخشید تا زندگی خود را به حرکت ستاره‌ها اختصاص دهید؟

من خیلی خوب به خاطر می‌آورم که فیزیک چطور ذهن مرا به خود مشغول کرد. من ۱۶ سال داشتم و بسیار فراتر از درک همسالانم، فکر می‌کردم که فیزیک راهی است برای درک چگونگی عملکرد عالم. این یک برنامه‌ی دراز مدت نبود، بلکه جاذبه‌ی روزانه‌ی من بود. من به سادگی فیزیک را دوست داشتم، همانطور که دیگران عاشق هنر و ورزش هستند. روزی نبود که رویای کشف بزرگی، مانند اصلاح نظریه‌ی نیوتن را در سر نداشته باشم. من معلم فیزیک فوق العاده‌ای در مدرسه داشتم، اما وقتی کتاب‌های درسی را مطالعه می‌کنید، در واقع در حال مطالعه‌ی نتیجه‌ی اندازه‌گیری‌ها و معادلات هستید. شما در کتاب‌های درسی تلاش‌هایی که منجر به موفقیت علمی می‌شوند را نمی‌بینید، تلاش‌های دانشمندان برای حل مسائل حل نشده، پیشرفت‌هایشان که به طور مستقیم صورت می‌گیرد و اشتباه‌هایی را که اغلب مرتکب می‌شوند را نمی‌بینید. در مدرسه به شما این‌ها را نمی‌آموزند. آن‌ها به شما می‌آموزند که علم همیشه پیش می‌رود: بدنه‌ای از دانش وجود دارد و سپس کسی، چیزی را کشف می‌کند و این بدنه را گسترش می‌دهد. اما واقعا اینطور نیست، پیشرفت علم هرگز خطی نبوده است.

۲- چگونه درگیر مسئله‌ی ماده‌ی تاریک شدید؟

در پایان تحصیلات دکترایم، گروه فیزیک اینجا نیاز به توسعه داشت، به همین دلیل از سه دانشجوی ممتاز دکتری فیزیک ذرات خواستند که حوزه‌ی پژوهشی جدیدی را برای فوق دکتری انتخاب کنند. ما اخترفیزیک را انتخاب کردیم و موسسه‌ی وایزمن ما را به عنوان دانشجوی فوق دکتری پذیرفت و بورسیه خارج از کشور کرد. بنابراین من به کرنل رفتم تا کاستی‌هایم در اخترفیزیک را برطرف کنم. پس از گذشت چند سال مطالعه در مورد اخترفیزیک انرژی بالا و کار بر روی فیزیک تابش اشعه‌ی ایکس در فضا، تصمیم گرفتم زمینه‌ی دیگری را برای مطالعه انتخاب کنم: دینامیک کهکشان‌ها. چند سال قبل از آن بود که اولین اندازه‌گیری دقیق سرعت چرخش ستاره‌های کهکشان مارپیچی انجام شده بود، ولی این اندازه‌گیری‌ها در توافق با محاسبات فیزیک نیوتن نبود. برای درک این مشکل، باید سری بزنیم به برخی از چرخش‌های آسمانی. سیاره‌ی ما به دور خورشید می‌چرخد که آن نیز به نوبه‌ی خود به دور مرکز کهکشان راه شیری می‌چرخد. درون منظومه‌ی شمسی، کشش گرانشی ناشی از جرم خورشید و سرعت سیارات با هم در تعادل هستند.  طبق قوانین نیوتن، سیاره‌ی عطارد (Mercury)، با سرعتی بیش از ۱۶۰ هزار کیلومتر در ساعت در حال چرخش به دور خورشید است، در حالی که بیرونی‌ترین سیاره، یعنی نپتون، با سرعت ۱۶ هزار کیلومتر در ساعت حرکت می‌کند.

حالا شما می‌توانید همین منطق را به کهکشان‌ها اعمال کنید: دورترین ستاره از مرکز کهکشان، کندترین چرخش را به دور آن دارد؛ یعنی با توجه به پیش‌بینی فیزیک نیوتنی، با افزایش فاصله‌ی اجرام از مرکز کهکشان، سرعت چرخش آن‌‌ها کاهش می‌یابد. اگر چه، اندازه‌گیری‌ها در شعاع‌های کوچکتر، مطابق پیش‌بینی‌های فیزیک نیوتنی بودند، اما اندازه‌گیری سرعت ستاره‌های دورتر ثابت کرد که آن‌ها با سرعتی بسیار بیشتر از پیش‌بینی‌های کشش گرانشیِ جرمی که در این کهکشان‌ها دیده می‌شود، حرکت می‌کنند. وقتی در اواخر سال ۱۹۷۰، تلسکوپ‌های رادیویی قادر به آشکارسازی و اندازه‌گیری ابرهای گازی سرد در حاشیه‌ی کهکشان‌ها شدند، این تناقض، بسیار گسترده‌تر شد. این ابرها پنج برابر بیشتر از ستاره‌ها به دور مرکز کهکشان می‌چرخند و به همین دلیل، این تناقض به یک پازل علمی بزرگ تبدیل شد. یکی از راه‌حل‌های ساده‌، این است که ماده‌‌ی بیشتری اضافه کنید. اگر جرم قابل مشاهده‌ی خیلی کمی در مرکز کهکشان‌ها برای محاسبه‌ی سرعت ستاره‌ها و گازها وجود دارد، احتمالا ماده‌ی بیشتری باید وجود داشته باشد، ماده‌ای که نمی‌توانیم آن را ببینیم، این همان چیزی است که به عنوان ماده‌ی تاریک می‌شناسیم!

۳- اولین چیزی که باعث شد فکر کنید ماده‌ی تاریک وجود ندارد چه بود؟

چیزی که به ذهنم رسید وجود چندین نظم در این تناقض بود. سرعت‌های چرخشی نه تنها بزرگتر از حد انتظار بود، بلکه مستقل از شعاع هم بود. چرا؟ مطمئنا، اگر ماده‌ی تاریک وجود داشته باشد، سرعت ستاره‌ها بزرگتر خواهد بود، اما منحنی‌های چرخش (منظور از منحنی چرخش، نمودار سرعت چرخشی بر حسب تابعی از شعاع است)، بسته به توزیع آن، می‌تواند بالا و پایین برود. اما در حقیقت اینطور نیست، سرعت چرخش ستاره‌ها به دور مرکز کهکشان یکنواخت است. بنابراین، در سال ۱۹۸۰ با شرایط زیر به موسسه‌ی Advance Studies در پرینستون رفتم: اگر سرعت چرخشی ثابت باشد، شاید ما باید به دنبال یک قانون جدید در طبیعت باشیم. اگر فیزیک نیوتنی نمی‌تواند منحنی‌های ثابت را پیش‌بینی کند، شاید ما باید نظریه‌ی نیوتن را اصلاح کنیم، نه اینکه نوع جدیدی از ماده را فقط برای اندازه گیری‌هایمان آماده کنیم.

اگر قصد دارید قوانین طبیعت را طوری تغییر دهید که در منظومه‌ی شمسی ما خوب کار کنند، باید ویژگی‌هایی را پیدا کنید که منظومه‌ی شمسی را از کهکشان‌ها متمایز می‌کند. بنابراین من نموداری از خواص مختلف مانند اندازه، جرم، سرعت چرخش و غیره را تهیه کردم. هر پارامتری را در زمین، منظومه‌ی شمسی و تعدادی از کهکشان‌ها به کار بردم. برای مثال، کهکشان‌ها از منظومه‌ی شمسی بزرگتر هستند، بنابراین شاید قوانین نیوتن در فواصل بزرگ کار نمی‌کند. اما اگر این درست بود، انتظار می‌رفت که انحراف چرخش در کهکشان‌ها، بزرگ و بزرگتر شود، در حالیکه در واقعیت اینطور نیست. بنابراین من از آن ویژگی عبور کردم و به ویژگی بعدی هدایت شدم. در نهایت، فکری طلایی به ذهنم رسید: روشی که سرعت اجسام را تغییر می‌دهد.

ما معمولا در فکر اتومبیل‌های زمینی که در یک جهت شتاب می‌گیرند هستیم، اما یک چرخ و فلک را تصور کنید. شما می‌توانید به حلقه‌ها بروید و همچنان شتاب بگیرید. در غیر این صورت، شما به سادگی می‌افتید. همین را می‌توان برای چرخ‌های آسمانی نیز تعمیم داد. به دلیل این شتاب است که ما تفاوت بزرگ در مقیاس‌ها را می‌بینیم و این موضوع، نظریه‌ی نیوتن اصلاح شده را توجیه می‌کند: شتاب نرمال برای چرخش یک ستاره به دور مرکز یک کهکشان حدود صد میلیون بار کوچکتر از شتاب چرخش زمین به دور خورشید است.

برای این شتاب‌دهنده‌های کوچک، نظریه ماند یک ثابت جدید از طبیعت را به نام a۰ معرفی می‌کند. اگر فیزیک دبیرستان را مطالعه کرده‌اید، احتمالا قانون دوم نیوتن را به یاد می‌آورید: نیرو حاصلضرب جرم در شتاب یا F=ma است. در حالیکه این معادله فقط برای شتاب‌های بسیار بیشتر از a۰ کاملا مناسب است، مثل سیارات اطراف خورشید؛ من پیشنهاد کردم که در شتاب‌های بسیار پایین‌تر، حتی پایین‌تر از شتاب چرخش خورشید به دور مرکز کهکشان، نیرو متناسب با مربع شتاب است، یا F=ma۲/a۰ . به عبارت دیگر: طبق قوانین نیوتن، سرعت چرخش ستاره‌های دورتر نسبت به ستاره‌هایی که در مرکز کهکشان هستند، کمتر است. اگر نظریه ماند درست باشد، سرعت چرخش ستاره‌ها و گازها به دور مرکز کهکشان باید یکنواخت باشد که این امر، نیاز به وجود ماده‌ی تاریک را از بین می‌برد.

نظریه ماند

۴- همکاران شما در پرینستون در مورد این ایده‌ها چه فکری کردند؟

من این افکار را با همکارانم در پرینستون به اشتراک نگذاشتم. نگران بودم که مرا دیوانه خطاب کنند و در آن هنگام، در سال ۱۹۸۱ وقتی که من قبلا ایده‌ی روشنی از نظریه ماند داشتم، نمی‌خواستم کسی طرف من را بگیرد، به همین جهت، حتی فکر صحبت کردن در مورد آن با دیگران، دیوانگی بود. نیازی نیست کسی طرف من باشد [خنده]، حتی زمانی که من به شدت نیاز به تاییدشان داشتم.

۵- خوب، شما ۳۵ سال داشتید و پیشنهاد کردید نظریه‌ی نیوتنی را اصلاح کنید

چرا که نه؟ اگر چیزی کار نمی‌کند، آن را اصلاح کنید. من سعی نکردم جسور باشم. من در آن زمان خیلی ساده بودم و نمی‌دانستم که دانشمندان فقط تحت تاثیر افراد دیگری از انجمن‌ها و منافعش قرار می‌گیرند.

۶- درست مثل کتاب «ساختار انقلاب‌های علمی» توماس کوهن

من این کتاب را دوست دارم و چندین بار آن را خوانده‌ام. این کتاب به من نشان داد که داستان زندگی من چگونه برای بسیاری از دانشمندان دیگر در طول تاریخ اتفاق افتاده است. مطمئنا، درست کردن سرگرمی از افرادی که با علم خوبی که می‌شناسیم مخالفت می‌کنند، آسان است؛ اما آیا ما متفاوت هستیم؟ کوهن تأکید می‌کند که این مخالفان معمولا دانشمندان خوبی هستند که دلایل خوبی برای مخالفت دارند. این مخالفان معمولا نقطه نظر منحصربفردی دارند که توسط اکثر افراد دیگر به اشتراک گذاشته نشده است. حالا در موردش می‌خندم، چون نظریه ماند چنین پیشرفت‌هایی را انجام داده، اما زمانی هم بود که احساس افسردگی و انزوا داشته باشم.

۷- آیا این یک سنت‌شکنی علمی است؟

به طور کلی، ۳۵ سال گذشته، هیجان انگیز و متقاعد کننده بوده، زیرا من از یک سنت‌شکنی علمی دفاع کرده‌ام. با وجود دوران دلهره‌آور و تردید، من بیشتر ترجیح می‌دهم که این را به زمان بسپارم. من از همان ابتدا کاملا معتقد بودم که نظریه ماند به طور بنیادی درست است، که این اعتقاد به من کمک زیادی کرد تا این همه گام بردارم، اما طولانی شدن مخالفت با نظریه ماند دو فایده‌ی بزرگ هم برای من داشت: اولا، به من زمان داد تا سهم بیشتری به نظریه ماند اختصاص دهم تا اینکه به زودی جامعه را از طرفداران نظریه ماند پر کنم. ثانیا، هنگامی که نظریه ماند پذیرفته می‌شود، مخالفت طولانی و گسترده با آن فقط ثابت می‌کند که یک ایده‌ی غیر منتظره است.

من در پرینستون، سه مقاله‌ی معرفی نظریه ماند به جهان را مخفیانه نوشته بودم. با این حال، انتشار آن‌ها یک داستان کاملا متفاوت بود. ابتدا شالوده‌ی مقاله را به مجلاتی مانند Nature و Astrophysical Journal Letters فرستادم و تقریبا بدون تامل رد شد. مدت زمان زیادی طول کشید تا همه‌ی این سه مقاله در مجله‌ی Astrophysical Journal منتشر شد.

اولین فردی که درباره‌ی نظریه ماند شنید، همسرم بود. صادقانه بگویم، وقتی این را می‌گویم، چشمانم پر از اشک می‌شود. همسرم دانشمند نیست، اما او بزرگترین پشتیبان من بوده است. اولین دانشمند حامی نظریه ماند یک سنت‌شکن فیزیک به نام مرحوم پروفسور ژاکوب بکنستین بود. او اولین کسی بود که پیشنهاد می‌کرد سیاه‌چاله‌ها باید یک آنتروپی مشخص داشته باشند و بعدها آنتروپی بکنستین-هاوکینگ را معرفی کرد. پس از اینکه سه مقاله‌ی اولیه‌ی نظریه ماند را ارائه کردم، پیش‌نویس مقالات را به چندین متخصص اخترفیزیک فرستادم، اما ژاکوب اولین دانشمندی بود که من راجع به نظریه ماند با او صحبت کردم. او از همان ابتدا علاقه‌مند و مشوق من بود.

این مخالفت کوچک با ماده‌ی تاریک فقط از دو فیزیکدان شروع شد و به آرامی اما به‌طور حتم، تا چند صد نفر یا حداقل به دانشمندانی که نظریه ماند را جدی گرفته بودند، افزایش پیدا کرد. ماده‌ی تاریک هنوز به یک توافق عام علمی تبدیل نشده، اما در حال حاضر نظریه ماند ، مخالف سرسخت ماده‌ی تاریک است که اعلام می‌کند ماده‌ی تاریک، اتر نسل ماست. پس چه اتفاقی افتاد؟ با توجه به آزمایش‌هایی که تاکنون صورت گرفته، وجود ماده‌ی تاریک به اثبات نرسیده است‌. گروه جستجوکننده‌ی ماده‌ی تاریک با آزمایش‌هایی، از جمله شتاب‌دهنده‌ی هادرون بزرگ، بسیاری از آزمایش‌های زیرزمینی و چندین ماموریت فضایی، به طور مستقیم به وجود آن نرسیده‌اند. در همین حال، نظریه ماند تا به امروز، به دقت قادر به پیش‌بینی چرخش کهکشان‌های مارپیچی بیشتر و بیش از ۱۵۰ کهکشان بوده است.

۸- برخی مقالات ادعا می‌کنند نظریه ماند قادر به پیش‌بینی دینامیک کهکشان‌های خاص نیست

این درست است و کاملا خوب است، زیرا پیش‌بینی‌های نظریه ماند بر اساس اندازه‌گیری‌هاست. با توجه به توزیع منظم و تنها مواد قابل مشاهده، نظریه ماند می‌تواند دینامیک کهکشان‌ها را پیش‌بینی کن، اما این پیش‌بینی بر اساس اندازه‌گیری‌های اولیه‌ی ماست. ما نور آمده از یک کهکشان را برای محاسبه‌ی جرم آن اندازه‌گیری می‌کنیم، اما اغلب فاصله‌ی تا آن کهکشان را به طور قطعی نمی‌دانیم، بنابراین برای ما مشخص نیست که این کهکشان واقعا چقدر بزرگ است و متغیرهای دیگری مانند گاز مولکولی وجود دارد که ما نمی‌توانیم آن را مشاهده کنیم.  پس بله، بعضی از کهکشان‌ها کاملا مطابق پیش‌بینی‌های نظریه ماند نیستند، اما در کل، تقریبا یک معجزه است که ما اطلاعات کافی در مورد کهکشان‌ها داریم تا بارها و بارها نظریه ماند را اثبات کنیم.

۹- مخالفان شما می‌گویند بزرگترین نقص نظریه ماند ناسازگاری آن با فیزیک نسبیت است

در سال ۲۰۰۴، بکنستین نظریه‌ی گرانش نسبیت خود یا (TeVeS) را برای نظریه ی ماند پیشنهاد کرد.  از آن به بعد، چندین فرمولبندی متنوع نظریه ی ماند نسبیتی، از جمله یکی از نظریه‌های من، به نام (Bimetric MOND) یا (BIMOND)، مطرح شده است. بنابراین، نه، ادغام نظریه ماند به فیزیک انیشتینی، دیگر یک چالش نیست. چندین نسخه‌ی نسبیتی از نظریه ماند وجود دارد. چه چالش دیگری باقی مانده تا نشان دهد که نظریه ماند می‌تواند ناهنجاری‌های جرمی در کیهان‌شناسی را حساب کند.

۱۰- استدلال دیگری که کیهان‌شناسان اغلب انجام می‌دهند این است که ماده‌ی تاریک نه فقط برای حرکت در داخل کهکشان‌ها بلکه در مقیاس‌های حتی بزرگتر نیز مورد نیاز است. نظریه ماند در آن مورد، چه می‌تواند بگوید؟

مطابق نظریه‌ی بیگ بنگ، جهان به عنوان یک تکینگی یکنواخت ۱۳.۸ میلیارد سال پیش آغاز شد و همانطور که در کهکشان‌ها، مشاهده‌های ساخته شده از تابش پس زمینه‌ی کیهانی از جهان اولیه نشان می‌دهد، گرانش کل ماده در جهان برای ایجاد الگوهای مختلفی که در حال حاضر مشاهده می‌کنیم به اندازه‌ی کافی نیست: درست مثل کهکشان‌ها و ستاره‌ها، فقط در ۱۳.۸ بیلیون سال. بار دیگر، برای حل این مشکل از ماده‌ی تاریک استفاده شد: تابشی را گسیل نمی‌کند، اما گرانش ماده‌ی تاریک روی مواد قابل مشاهده به کار گرفته می‌شود. بنابراین، از دهه‌ی ۱۹۸۰، عقاید تعصب آمیز جدیدی در مورد کیهان شناسی وجود داشت که می‌گفت ماده‌ی تاریک حدود ۹۵ درصد از همه چیز در جهان را تشکیل می‌دهد. خوب، این عقیده، درست تا زمانی طول کشید که بمبی در سال ۱۹۹۸ به ما اصابت کرد. معلوم شد که گسترش جهان، شتابدار است و درست مانند تصور اولیه‌ی همه‌ی ما، کاهش نمی‌یابد. هر نوع ماده‌ی واقعی، تاریک یا معمولی، باید سرعت گسترش جهان را کاهش دهد. به همین دلیل و برای رفع این مسئله، نوع کاملا جدیدی از انرژی تعریف شد: انرژی تاریک. اکنون کیهان شناسی مورد قبول، جهانی است که از ۷۰ درصد انرژی تاریک، ۲۵ درصد ماده‌ی تاریک و ۵ درصد ماده‌ی معمولی و قابل مشاهده تشکیل شده است. اما انرژی تاریک فقط راه حل سریعی برای رفع مسئله است، همانند ماده‌ی تاریک و برای رفع مسئله در کهکشان‌ها، شما دو راه دارید؛ یا می‌توانید نوع کاملا جدیدی از انرژی را از خود تعریف کنید و سپس سال‌ها تلاش کنید تا خواص آن را درک کنید، یا می‌توانید سعی کنید نظریه‌ی خود را اصلاح کنید.

در میان نظریه‌های دیگر، نظریه ماند به یک ارتباط بسیار عمیق بین ساختار و دینامیک کهکشان‌ها و کیهان‌شناسی اشاره می‌کند. این در فیزیک مورد قبول، انتظار نمی‌رود. کهکشان‌ها ساختارهای کوچکی در مقیاس بزرگ جهان هستند و آن ساختارها می‌توانند بدون مخالفت توافق کیهان‌شناسی کنونی به طور متفاوت رفتار کنند. با این حال، نظریه ماند این ارتباط را ایجاد می‌کند. این ارتباط شگفت آور است: به هر دلیلی، ثابت ماند یعنی a۰ نزدیک شتابی است که خود جهان مشخص می‌کند. در واقع، ثابت ماند برابر با مربع سرعت نور، تقسیم بر شعاع جهان است. بنابراین، در واقع، به سوال شما، به صورت مبهم اشاره شد که در حال حاضر معتبر است. نظریه ماند هنوز کیهان‌شناسی کافی ندارد، اما ما در حال کار بر روی آن هستیم. و زمانی خواهد رسید که نظریه ماند را به طور کامل درک ‌کنیم، من معتقدم که ما همچنین به طور کامل گسترش جهان را درک خواهیم کرد و به طور برعکس: یک نظریه‌ی کیهان‌شناسی جدید نظریه ماند را توضیح می‌دهد. آیا شگفت انگیز نیست؟

۱۱- در مورد نظریه‌های واحد فیزیک، که نظریه ماند را با مکانیک کوانتومی ادغام می‌کنند، چه فکری می‌کنید؟

همه‌ی این‌ها به مقاله‌ی من در سال ۱۹۹۹ با عنوان (ماند به عنوان یک اثر خلأ) برمی‌گردد، در آن مقاله اشاره شد که خلأ کوانتومی در جهانی مانند جهان ما ممکن است رفتار ماند را درون کهکشان‌ها با ثابت کیهان‌شناسی ظاهر شده در معرض شتاب ثابت ماند یعنی a۰، ایجاد کند. اما من از قضیه‌هایی که از این هم فراتر رفتند بسیار سپاسگزارم، به خصوص به این دلیل که این قضیه‌ها توسط افرادی غیر از جامعه‌ی سنتی ماند مطرح شده‌اند. بسیار مهم است که محققان دیگری از زمینه‌های دیگر علاقه‌مند به نظریه ماند شوند و ایده‌های جدیدی را برای درک ما از مبانی آن به ارمغان بیاورند.

۱۲- و اگر شما یک نظریه‌ی واحد فیزیک داشتید که همه چیز را توضیح می‌داد؟ بعد چه؟

می‌دانید، من فردی مذهبی نیستم، اما من اغلب در مورد نقطه‌ی آبی کوچکمان و کار سختی که ما فیزیکدانان انجام می‌دهیم فکر می‌کنم. چه کسی می‌داند؟ شاید در جایی خارج از آن، در یکی از آن کهکشان‌ها زندگی خود را صرف تحقیق کردم، در حال حاضر نظریه‌ی واحد فیزیک، با تنوع ماند ساخته شده است. اما بعد من فکر می‌کنم: پس چه؟ ما هنوز سرگرم انجام محاسبات ریاضی بوده‌ایم. ما همچنان هیجان تلاش برای سر زدن به جهان اطرافمان را داشتیم، حتی اگر جهان هرگز متوجه آن نشده است.

 

دانشجوی دکترای فیزیک نظری در دانشگاه محقق اردبیلی. علاقمند به دینامیک سیاه‌چاله‌ها، همجوشی هسته‌ای، درهمتنیدگی کوانتومی، گرانش کوانتومی، فلسفه‌ی کوانتومی و در کل عاشق یادگیری و کشف رازهای طبیعت.

گفتگو۳ دیدگاه

  1. ممنون از مطلب مفید
    ضمنا” گمان کنم کد کپچا کمی اشکال دارد برای هر ارسال پیام میبایست چندین بار تکرار شود

ارسال نظر