کلاس درس کوانتومی، قسمت نهم: افت و خیز کوانتومی ، دنیایی از هیچ؟!

12

پس از هشت قسمت از مجموعه مقالات کلاس درس کوانتومی، این بار به سراغ افت و خیز کوانتومی می‌رویم: یکی از مفاهیم عجیبی که البته لایه‌های پنهان فلسفی عمیقی در خود جای داده، چرا که بر اساس این مفهوم، دیدگاه‌های تازه‌ای در مورد خلق جهان به وجود می‌آید که می‌گوید جهان می‌تواند بدون نیاز به خالق و از هیچ به وجود آید. در این مقاله، جزییات و ریزه‌کاری‌های علمی افت و خیز کوانتومی را خواهیم شکافت و نتیجه‌گیری فلسفی را به شما واگذار می‌کنیم. با دیپ لوک همراه باشید…

افت و خیز کوانتومی را در پنج پرده، بررسی خواهیم کرد. در سه پرده اول، درباره‌ی مفاهیم بنیادی و در دو بخش بعدی در مورد کاربردهای افت و خیز کوانتومی صحبت خواهیم کرد.

خلا و افت خیز کوانتومی

پرده اول: افت و خیز کوانتومی ، خلا کوانتومی ، هیچ یا عدم؟!

برای شناخت بهتر افت وخیز کوانتومی یا نوسان کوانتومی، قبل از هر چیز بهتر است ابتدا تکلیف خودمان را با فضا مشخص کنیم. در نوشتار سه قسمتی «فضا چیست» به تفصیل در این باره صحبت کردیم و امکان‌های مختلف برای ماهیت فضا را برشمردیم. با فرض درنظر گرفتن فضا به صورت کلاسیکی آن، شهودتان در مورد خلا چه می‌گوید؟ لطفا همین حالا، خلا را برای خودتان تعریف کنید. قاعدتا تمام ما، خلا را به عنوان فضایی خالی از ماده تعریف می‌کنیم.

در فیزیک کلاسیکی (قابل کاربرد در پدیده‌های ماکروسکوپی)، فضا-زمان خالی، خلا نامیده می‌شود. خلا کلاسیکی همان چیزی است که با شهودمان می‌شناسیم، یعنی فضای کاملا خالی از ماده (که گاهی آن را با واژه «عدم» توصیف می‌کنیم)، اما در مکانیک کوانتومی (قابل کاربرد در پدیده‌های میکروسکوپی)،‌ خلا یک موجود بسیار پیچیده‌تر است. خلا کوانتومی، کاملا بدون خصوصیت نبوده و در واقع عدم نیست، بلکه فقط یک حالت کوانتومی خاص از میدان کوانتومی است. اجازه دهید کمی واضح‌تر صحبت کنیم: در نظریه میدان کوانتومی، یک حالت میدان پایه‌ی کوانتومی وجود دارد که دارای کمترین انرژی است و به آن خلا می‌گویند. حالت‌های برانگیخته‌ی این میدان، ذرات را می‌سازند. پس خلا کوانتومی جایی است که هیچ میدان کوانتومی، برانگیخته نیست، یعنی هیچ ذره‌ای وجود ندارد.

خلا و افت و خیز کوانتومی
خلا و افت و خیز کوانتومی

پرده دوم: افت و خیز کوانتومی

افت وخیز کوانتومی به ظهور موقت ذرات پرانرژی از دل خلا یا هیچ گفته می‌شود که طبق اصل عدم قطعیت هایزنبرگ امکان‌پذیر است. به افت و خیز کوانتومی ، افت و خیزهای خلا هم گفته می‌شود. اصل عدم قطعیت می‌گوید نمی‌توان مقدار دقیق متغیرهای مزدوج مانند اندازه حرکت-مکان (یا زمان-انرژی) را به طور همزمان تعیین کرد. وقتی جرم، بسیار بزرگ باشد (مانند یک شی ماکروسکوپی)، عدم قطعیت و بنابراین اثر کوانتومی، بسیار کوچک می‌شود و در نتیجه می‌توان از فیزیک کلاسیکی استفاده کرد.

فرض کنید دستگاهی برای اندازه گیری یک فوتون داشته باشیم و بخواهیم انرژی و مدت زمانی که فوتون از دستگاه اندازه‌گیری می‌گذرد را اندازه بگیریم. از آنجایی که هر ذره‌ای از اصل عدم قطعیت هایزنبرگ تبعیت می‌کند، هر چه انرژی ذره را با دقت بیشتری اندازه بگیریم، در تعیین مدت زمان، عدم قطعیت یا بی‌دقتی بیشتری مشاهده خواهد شد. حال اگر این عدم قطعیت را به خلا اعمال کنیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ از نظر کلاسیکی، خلا به یک فضای خالی، یعنی جایی که ذره ای وجود ندارد، اطلاق می شود و بنابراین دارای انرژی صفر است، اما اصل عدم قطعیت زمان-انرژی می گوید همیشه مقداری عدم قطعیت در مقدار انرژی وجود دارد و ما هیچگاه نمی توانیم مقدار انرژی را به صورت کاملا دقیق بدست آوریم. با تفاسیر بالا نمی توانیم ادعا کنیم انرژی خلا، دقیقا صفر است و این بدان معناست که در یک بازه ی زمانی بسیار کوتاه، خلا دارای یک انرژی غیرصفر است. این انحراف از انرژی واقعی خلا (یعنی صفر) را افت و خیز خلا یا افت و خیز کوانتومی خلا می‌نامیم.

ذرات مجازی و افت و خیز کوانتومی

پرده سوم: افت و خیز کوانتومی و ذرات مجازی

اکنون یک سوال مهم پیش می‌آید: انرژی افت و خیزهای خلا کجا استفاده می‌شود؟ پاسخ این است که با استفاده از این انرژی، ذرات مجازی ساخته می‌شوند. ذرات مجازی حاصل افت و خیزهای خلا، ذراتی هستند که به طور همزمان در هر جایی از کائنات ساخته می‌شوند و معمولا در یک بازه‌ی زمانی بسیار کوتاه وجود دارند. در واقع، این ذرات مجازی به صورت جفت های ذره-پادذره خلق شده و پس از مدت بسیار کوتاهی، نابود می شوند. هر چه عدم قطعیت زمان بیشتر باشد، عدم قطعیت انرژی کمتر خواهد. بود. این بدان معناست که انرژی بیشترِ یک ذره‌ی مجازی باعث می‌شود جفت ذره-پادذره، سریع تر نابود شود. وقتی این جفت نابود شوند، هیچ مقدار انرژی آزاد نمی‌شود، زیرا طبق قانون پایستگی انرژی، انرژی نمی تواند از هیچ به وجود آید؛ پس قانون پایستگی نقض نمی‌شود.

به طور کلی، ذره و پادذره‌ی مجازی، مقداری انرژی قرض گرفته و در کوتاهترین زمان ممکن، آن را پس می‌دهند. ویژگی ذرات مجازی، مانند ویژگی‌های همتایان واقعی و کلاسیکشان نیست، مثلا یک الکترون مجازی، جرمی برابر جرم الکترون واقعی ندارد. از طرفی این ذرات مجازی را نمی‌توان به طور مستقیم مشاهده کرد، بلکه فقط می‌توان اثر آنها را روی محیط اطرافشان دید. نکته‌ی شگفت انگیز آن است که این ذرات مجازی تحت شرایط خاصی می‌توانند به ذرات واقعی یا کلاسیکی تبدیل شوند.

تابش هاوکینگ و افت و خیز کوانتومی
تابش هاوکینگ و افت و خیز کوانتومی

پرده چهارم: افت و خیز کوانتومی و تابش هاوکینگ

هر کسی تا حدودی با گرانش،آشنایی دارد. گرانش، یک نیروی جاذبه‌ای و همه جا حاضر است که ما را در زمین نگه می دارد. گرانش نیرویی است که زمین را در مدار خورشید؛ و منظومه‌ی شمسی را در سکونت‌گاه همیشگی ما یعنی کهکشان راه شیری نگه می‌دارد. مردم سالها به اشتباه تصور می‌کردند گرانش فقط روی ذرات ملموس و مشهود، عمل می‌کند، اما بعدها معلوم شد، حتی ذرات با جرم سکون صفر، یعنی فوتون‌ها هم تحت تاثیر این نیروی جادویی قرار می‌گیرند. نور یا همان موجودی که بالاترین سرعت گیتی را در اختیار دارد، در اکثر موارد، گرانش را خیلی حس نمی‌کند، اما این همه‌ی ماجرا نیست! اشیای بسیار شگفت انگیزی با جرم فوق العاده و نیروی گرانشی حیرت‌انگیز وجود دارند که حتی نور نمی‌تواند از آنها بگریزد! این موجودات شگفت انگیز را بسیاری از ما می شناسیم: سیاهچاله ها!

همانطور که می‌دانید هر چه یک شی به میدان گرانشی نزدیک تر باشد، جاذبه ی بیشتری روی آن اعمال می‌شود، بنابراین یک فضای کره‌مانند اطراف سیاه چاله وجود دارد که جاذبه‌ی درون آن، به قدری قدرتمند است که حتی نور نمی تواند از آن بگریزد. این ناحیه، افق رویداد نام دارد. داستان تابش هاوکینگ به سال ۱۹۷۲ بازمی‌گردد که فیزیکدان اسراییلی ژاکوب بکشتایندر پیشنهاد کرد سیاه چاله ها باید یک انتروپی خوش تعریف داشته باشند و این سرآغاز توسعه ترمودینامیک سیاه چاله‌ها بود. استیون هاوکینگ (فیزیکدان انگلیسی که به نابغه‌ی قرن مشهور شده)، با کار کردن روی ترمودینامیک سیاهچاله‌ها، در سال ۱۹۷۴ نشان داد هر سیاهچاله‌ای می‌تواند طی یک فرایند کوانتومی، تابش الکترومغناطیسی از خود ساطع کند! این تابش به افتخار وی، تابش هاوکینگ نامیده شده است.

بیایید یک جفت فوتون مجازی را تصور کنیم که نزدیک افق رویداد ساخته می‌شوند، به طوری که یکی از آنها درون افق رویداد و دیگری بیرون آن ساخته شده‌اند. با این اوصاف، فوتون اول به درون سیاه چاله جذب شده و فوتون دوم از آن می‌گریزد. هاوکینگ پیش‌بینی کرد افت و خیز کوانتومی خلا باعث تولید جفت‌های ذره-پادذره یا همان ذرات مجازی در نزدیک افق رویداد سیاه چاله می‌شود. درست قبل از نابود شدن، یکی از ذرات به درون سیاه چاله می‌افتد در حالیکه ذره‌ی دیگر فرار می‌کند. در نتیجه از نظر کسی که سیاه‌ چاله را می‌ببیند،‌ یک ذره از آن، تابش شده است.

چون ذره‌ی تابش‌شده دارای انرژی مثبت است، ذره‌ای که توسط سیاه چاله جذب می‌شود،‌ نسبت به جهان خارجی، انرژی منفی دارد. این تابش باعث از دست رفتن انرژی سیاه چاله و در نتیجه از بین رفتن جرم آن می‌شود (طبق رابطه مشهور E=mc۲). سیاه چاله‌های کوچک قدیمی‌تر، نسبت تابش به جذب بیشتری داشته و به طور کلی، جرم نهایی آنها کاهش می‌یابد؛ در مقابل، سیاه چاله‌های بزرگتر (مانند آنهایی که دارای یک جرم خورشیدی هستند)، نسبت تابش به جذب کمتری دارند.

تابش هاوکینگ یکی از نخستین پیش‌بینی‌های نظری درباره‌ی چگونگی ارتباط گرانش به شکل‌های دیگر انرژی بود، مشخصه‌ای که برای هر نظریه گرانش کوانتومی ضروری است. با وجود آنکه تابش هاوکینگ مورد پذیریش فیزیکدانان واقع شده، اما هنوز جنجال‌هایی در موردش وجود دارد؛ مثلا مسئله از دست رفتن اطلاعات، فیزیکدانان را آشفته می‌کند.

اثر کازیمیر و افت و خیز کوانتومی

پرده پنجم: افت و خیز کوانتومی و اثر کازیمیر، نیرویی از هیچ!

اثر کازیمیر یک پدیده‌ی فیزیکی است که وجود ذرات مجازی را ثابت می‌کند و در سال ۱۹۴۸ توسط یک فیزیکدان آلمانی به نام هندریک کازیمیر و براساس نظریه‌ی ذرات مجازی، پیش‌بینی شد. کازمیر فرض کرد اگر دو صفحه‌ی بدون بار را به صورت موازی و در فاصله‌ی چند نانومتری هم قرار دهیم، به دلیل افت و خیز کوانتومی ، یکدیگر را جذب خواهند کرد. این اثر ناشی از آن است که ذرات- پادذرات مجازی به طور مداوم بین و اطراف صفحات، ساخته می‌شوند. از طرفی تابع موج ذره‌ی مجازی که بین دو صفحه، ایجاد می‌شود، باید طول موج نسبتا کوتاهی داشته باشد، زیرا طول موج‌های بزرگتر برای بین دو صفحه، مناسب نیستند. در نتیجه، تعداد ذرات مجازی بین صفحه، کمتر از تعداد ذرات در مکان‌های دیگر است.

برای درک اثر کازیمیر، باز هم ابتدا باید فضا را به خوبی درک کنیم. همانطور که در بالا اشاره کردیم، در نظریه میدان کوانتومی، خلا، پر از امواج الکترومغناطیسی در حال افت و خیز است که هیچگاه به طور کامل، حذف نمی‌شوند، درست مانند اقیانوسی با امواجی پرتلاطم. این امواج دارای تمام طول موج‌های ممکن بوده و حضور آنها ثابت می‌کند فضای خالی مقدار معینی انرژی دارد که همیشه وجود دارد، ولی نمی‌توانیم آن را گیر بیندازیم.

حالا تصور کنید دو آینه را در خلا، مقابل یکدیگر قرار دهیم. در این حالت، امواجی با طول خاص (مطابق با فاصله‌ی بین دو آینه) بین آینه‌ها رفت و برگشت خواهند کرد. اگر دو آینه را به یکدیگر نزدیکتر کنیم، امواج بلند‌تر، دیگر مطابق فاصله‌ی بین دو آینه نبوده و در نتیجه میزان کل انرژی خلا بین آینه‌ها، کمی کمتر از بخش‌های دیگر فضا خواهد شد؛ بنابراین آینه‌ها یکدیگر را جذب خواهند کرد؛ درست همانطور که دو جسمی که با یک فنر کشیده‌شده، به یکدیگر نگه داشته شده‌اند، با کاهش انرژی ذخیره شده در فنر، به سمت یکدیگر حرکت خواهند کرد. این اثر، یعنی جذب دو آینه در خلا، اثر کازیمیر نام دارد. اثر کازیمیر برای نخستین بار در سال ۱۹۴۸ توسط فیزیکدان آلمانی، هندریک کازمیر پیش‌بینی شد. استیو لاموراکس از آزمایشگاه ملی لوس آلاموس، برای اولین بار این اثر ظریف را در سال ۱۹۹۶ اندازه‌گیری کرد.

پس به طور کلی میزان انرژی یک بخش از خلا با ماده‌ی اطراف آن تغییر می‌کند که اثر کازیمیر در این مفهوم وسیع‌تر نیز استفاده می‌شود. اگر آینه‌ها با سرعت زیادی حرکت کنند (اثر کازیمیر دینامیکی)، برخی از امواج خلا می‌توانند به امواج واقعی تبدیل شوند. جولیان شوینگر و چند دانشمند دیگر، اثر کازیمیر دینامیکی را به عنوان علت پدیده‌ی اسرارآمیز سونولومینسانس (ترکش‌های کوچکی از نور که از حباب‌های در حال انفجار در یک مایع و به علت برانگیختگی ناشی از صدا ساطع می‌شوند) پیشنهاد کرده‌اند.

یکی از جالب‌ترین جنبه‌های انرژی خلا (با آینه یا بدون آینه) این است که این انرژی، بی‌نهایت است (که در محاسبات میدان کوانتومی ثابت شده). این امر نشان می‌دهد خلا فضا می‌تواند منبع مقدار زیادی انرژی باشد که انرژی نقطه صفر نامیده می‌شود، اما این یافته، یک مشکل فیزیکی ایجاد می‌کند: ما نمی‌توانیم مانع تطابق امواج کوچک بین دو آینه شویم و در نتیجه بی‌نهایت از این طول موج‌ها وجود دارد. راه‌حل ریاضی  این است که محاسبات را به طور موقت و برای تعداد محدودی از امواج برای دو فاصله متفاوت آینه‌ها انجام داده و تفاوت انرژی‌های خلا را پیدا کنیم. سپس می‌توان استدلال کرد که این تفاوت، با افزایش تعداد طول موج‌ها تا بی‌نهایت، محدود باقی می‌ماند. اگرچه این ترفند به درستی کار کرده و جواب‌های سازگار با آزمایش می‌دهد، اما مشکل انرژی بی‌نهایت خلا، یک مسئله‌ی جدی است. نظریه‌ی گرانش اینشتین ثابت می‌کند این انرژی باید یک انحنای گرانشی بی‌نهایت در فضا تولید کند، چیزی که ما قطعا مشاهده نمی‌کنیم. حل این مسئله، هنوز یک سوال باز است…

در این قسمت از کلاس درس کوانتومی، یکی دیگر از وجه‌های شگفت‌انگیز دنیای کوانتومی را واکاوی کردیم. افت و خیز کوانتومی ، ویژگی عجیبی است که باعث می‌شود از دل سکوت مطلق، هیاهویی برپا شود…

دکترای شیمی کوانتومی/فیزیک اتمی از دانشگاه شهید بهشتی، سردبیر دیپ لوک، طراح وب،گرافیک و موشن. مشتاق دیدن، فهمیدن و کشف‌ کردن رازهای شگفت‌انگیز هستی، به ویژه‌ دنیای اتم‌های سرکش.

گفتگو۱۲ دیدگاه

  1. مجید ستارنژاد

    بسیار زیبا ….شما که تا اینجا اومده بودید …تبخیر کوانتومی سیاه چاله ها رو هم توضیح میدادید دیگه. خلا کوانتومی صفر مطلق نیست ..بلکه صفریست که حاصل جمع مثبت یک ومنفی یک است…اگر ما مثبت یک را سفید ومنفی یک را سیاه در نظر بگیریم رنگ خلا …خاکستریست…اگه به این موضوعی که گفتم خوب دقت کنی..به جواب معما میرسی..خیلی ساده ست…حل معمای شتاب گرفتن انبساط عالم….چرانقشه تهیه شده توسط ماهواره پلانک گرد نیست…وبیضی شکله..مگه ماده در هر شعاعی از عالم یکنواخت پخش نشده … آقای پائول دیویس بیان میکنه که زمان سمت وسویی برای حرکت نداره وامری ثابته، واین که ما گذر زمان رو احساس میکنیم اصلا مربوط به اصل زمان نیست بلکه مربوط به شکست تقارنی هست که میان دوشی ،مانند افتادن لیوان از روی میز، صورت میگیرد ومسئله گذر زمان توهمی در زهن انسان است.

  2. سلام خدمت همه دوستان.
    این که به دلیل اصل عدم قطعیت نمیشه به طور قطع گفت انرژی میدان کوانتومی صفره.پس حتما یه انرژی غیر صفری داره که انرژی حالت پایه میگن قبول.اما سوالم اینجاست که دلیل این که این انرژی افزایش پیدا میکنه و زیاد میشه تا به صورت ذره پدید بیاد چیه ؟ اصولا چرا باید متلاطم باشه و همش انرژی زیاد بشه و دوباره به سطح پایه خودش برگرده ؟ همچنین این که اگه ذرات مجازی رو کنار بذاریم و مثلا یه الکترون پایدار رو در نظر بگیریم.آیا مثلا در زمان حرکت الکترون ، انرژی این الکترون هر کم و زیاد میشه و بین انرژی فعلیش و انرژی حالت پایه میدان نوسان داره؟ یا وقتی که ذره پایدار شد دیگه نوسان از بین میره ؟
    ممنون از سایت خوبتون

  3. “حتی ذرات با جرم سکون صفر، یعنی فوتون‌ها هم تحت تاثیر این نیروی گرانش قرار می‌گیرند.”
    خوب اگر اینطوره پس معادله نیوتن که میگه نیروی گرانش بین دو جسم حاصل ضرب جرم انها تقسیم بر مجذور فاصله شونه که نتیجه می ده اگر چیزی جرم صفر داشته باشه نمی تونه گرانش هم داشته باشه!!!
    می تونید این رو توضیح بدید؟

  4. من فهمیدم این «هیچ» که شما گفتید واقعا یک «چیز» متغیر و متحرک هست. حالا باید دید این موجود از کجا اومده؟ چون اگر ازلی بود باید قبل از آخرین نوسانش بی نهایت نوسان طی می کرد! و این محاله چون اگر قرار باشه نوسان آخری صبر کنه تا اول نوسانات نامحدود ناشی از ازلی بودن این موجود اتفاق بیافتن هیچوقت نوبت این نوسان آخر که منجر به پدیداری ماده و انرژی شده نمی رسید. یعنی هیچ شما فقط اسمش هیچه اما در واقع یک موجودی است که سابقه نیستی داره حالا باید پیدا کنید که چرا این موجود بعد از اونکه نبوده بود شده؟

    • بله دقیقا، باید دید تلنگور اول چرا و چگونه بوجود آمده ؟و اصلا اینکه هر حرکتی باید فقط توسط نیرویی بوجود آمده باشه یا بااصطلاح این حرف که ، عامل لازم است تا حرکت یا شروعی بوجود آید ،آیا درست است؟! یا نه چون ذهن ما در چاچوب قوانین نوعی فیزیک قرارداره درنتیجه فضای فکری و ادراکی ما نیز از یک محدوده ایی تجاوز نمیکنه!؟ در کل باید پذیرفت که تمام نظریات بشر تابع حدود ادراک و تعقل اوست ، و هیچگاه بشر نمیتواند با چارچوبی غیراز انچه ذهن درآن قادر به درک است به جهان و مسائل پیرامونیش بنگرد و بیاندیشد وپس نمیتواند که از حدود ذهن خود به در آید تا با محک و جنسی دیگر به جایگاه اش در جهان نظر افکند تا حقیقت واقع انسان را بفهمد. البته شاید این امکان فراهم اید اما هرچه هست تنها کلید فهم حقایق جهان نگاه از بیرون به کل یک پدیده است . فرض کنید در داخل یک اتاق قرار دارید شاید بتوانید جز به جز اتاق را دقیقا بشناسید و حتی چیزهایی درمورد وضعیت گذشته و اینده اتاق ، اما مطمئنن تاسرتان رابیرون نبرید و از بیرون به اتاق ننگرید نمیتوانید رابطه اتاق با عالم بیرون از ان را بفهمید یا جایگاه و محل استقرار اتاق را نسبت به بقیه عالم درک کنید . پس ما تا در دامنه فکر و ذهن خود تکاپو کنیم نمیتوانیم به جایگاه خود نسبت به کل عالم درکی داشته باشیم . یا باید راهی پیدا کنیم که به نوعی از دایره فکر و ذهن خود فراتر رویم یا اینکه بدنبال بالفعل نمودن توانایی های بالقوه ی ذهن بشر باشیم تا شاید به نیرویی دست بیابیم که بتوانیم تفکر خود را از حصار کنونی بیرون ببریم .

  5. همین حالت پایه میدان کوانتومی که دارای کمترین انرژی است که به آن خلاء میگویند، همین خودش از کجا اومده ؟ !! بقیش رو هرجوری میشه نظریه پردازی کرد اصلا مهم نیستند، فقط مسئله یک چیز است اینکه همین حالت پایه میدان کوانتومی یا خلاء ، چگونه بوجود امده است؟ مسئله اینجاست و منظور بنده نیز ازمطالبی که در کامنت قبلی ام بیان کردم دقیقا همین بود.

  6. با سلام به نظر من این بحث فقط یک چیز را مسلم می کند که خلاء خودش از هیچ بوجود نمی آید مگر یک منهای یک شود و این یعنی خلاء از تفریق یک از یک یا تقسیم هیچ بر اعداد و پارامترها و یا از ضرب یک هیچ دیگر درست شود که در نتیجه این مبحث خلاء یا همان صفر و یا همان هیچ بهترین حالتش از تفریق یک از یک بوجود می آید پس باید یکی باشد که هیچ را بوجود آورده باشد اگر هیچ وجود خارجی داشت این یک پارادوکس است ولی اگر یک وجود داشت ولی هیچ وجود نداشت این تناقض بوجود نمی آورد پس باید یک یکی یعنی واحدی وجود داشته بوده که از آن هیچ بوجود آمده در امر وجود جفت ساختارها یعنی قطبین نیز از تفریق یعنی جذب هر قطبین هیچ بوجود می آید که باز هم به یک آهنگ معنی دار یک بروز پیدا می کند در نتیجه هیچ اصلا وجود خارجی ندارد بلکه این قطبین یک است که یکی مثبت و دیگری منفی و در نتیبجه این عمل تمام یکها از جمع قطبین وجود خارجی پیدا می کنند پس ما فقط داریم دور یک مدار یک می گردیم که هر گاه تعاد شمارش بود و یا نبود را داشتیم به یک منتهی می گردد پس فقط این قضیه ثابت می گردد که یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود یعنی بحث فلسفه بودن یا نبودن مسئله این است که میان تهی یعنی میان حالت بین یک و صفر اصلا وجود ندارد و فقط خداست و ما همه یکیم که به خداوند جذب می گردیم در هر حالتی همگی یکیم و با این تفسیر مسئله پاردوکس سیاه اصلا معنی ندارد که بخواهیم درباره آن حرفی زده شود

  7. با درود
    شما در یک قسمت مقاله گفتید که ” وقتی این جفت نابود شوند، هیچ مقدار انرژی آزاد نمی‌شود، زیرا طبق قانون پایستگی انرژی، انرژی نمی تواند از هیچ به وجود آید” ؟؟!! ولی فک کنم این درست نباشه چون وقتی جفت ذرات مجازی با هم برخورد پیدا میکنند بعد از نابودی دو فوتون گاما در دو جهت مخالف تولید میشه پس انرژی اولیه که حاصل از افت و خیز کوانتومی خلاء بوده و برای ایجاد جفت ذرات مجازی از خلاء قرض گرفته شده بود دوباره بصورت اشعه گاما به خلاء برمیگردد؟ ولی سوالی دارم که برام خیلی مهمه و ممنون میشه که به این سوال جواب بدید شما گفتید که “این ذرات مجازی تحت شرایط خاصی می‌توانند به ذرات واقعی یا کلاسیکی تبدیل شوند” چطور چنین چیزی اتفاق می افته چون همه ذرات مجازی بلافاصله جفت خودش را پیدا کره و با یکدیگر تصادم میکنن و نابود میشن. این شرایط خاص که میگید چی هستش؟؟؟ چون این موضوع راز آفرینش ماده کلاسیک از هیچ کوانتومی هستش
    با سپاس فراوان

    • در متن شرایط خاص ذکر شده.این شرایط همون سیاهچاله است .دو پاد ذره در افق رویداد یکی تحت جاذبه سیاهچاله و دیگری بیرون از اون ایجاد میشه و فرار میکنه.خب ما با احتمال ۵۰% پاد ذره و با احتمال۵۰%ذره خواهیم داشت.پس در کل در سیاهچاله،هر دو مورد ینی ذره و پاد ذره به یک میزان تولید میشود.و در نهایت انگار چیزی تولید نشدع.

  8. در متن شرایط خاص ذکر شده.این شرایط همون سیاهچاله است .دو پاد ذره در افق رویداد یکی تحت جاذبه سیاهچاله و دیگری بیرون از اون ایجاد میشه و فرار میکنه.خب ما با احتمال ۵۰% پاد ذره و با احتمال۵۰%ذره خواهیم داشت.پس در کل در سیاهچاله،هر دو مورد ینی ذره و پاد ذره به یک میزان تولید میشود.و در نهایت انگار چیزی تولید نشدع.

  9. بسیار عالی. ممنون از توضیحات و مقالات جالبتون.
    من سرفصل های آموزسی مقدماتی کوانتمی شما رو دنبال کردم. یادمه در قسمتهای اول یک بخش گذاشته بودین به نام پارادکسهای کوانتومی که در موردش توضیح بدین اما حالا چنین چیزی نیست و انگار دیگه قرار نیست چنین مطلبی رو توضیح بدین. اگر ممکنه در این مورد توضیح بدین. به شخصه خیلی برام جالبه
    ممنون

    • با سپاس از شما. بله، در ابتدا چنین سرفصلی هم قرار بود گنجونده بشه که بعدا به دلایلی حذف شد، با این حال امیدوارم در آینده فرصتی پیش بیاد که بتونیم این مبحث رو هم در یک مقاله (و با عناوینی مثل گربه شرودینگر، آزمایش دوشکاف و معمای EPR) پوشش بدیم.

ارسال نظر