سخنرانی دکتر گلشنی در مورد احیا تفکر فلسفی در علم معاصر + پادکست

21

دکتر مهدی گلشنی یکی از بزرگترین فیزیکدانان فیلسوف ایرانی،دیروز میهمان دانشکده ی فیزیک دانشگاه شهید بهشتی بود. با پادکست سخنرانی دکتر گلشنی با دیپ لوک همراه باشید…

دکتر مهدی گلشنی، یکی از فیزیکدانان بزرگی است که علاوه بر فیزیک، در فلسفه ی علم هم چهره ای شناخته شده به حساب می آید. وی بنیان گذار گروه فلسفه ی علم در دانشگاه صنعتی شریف است. معرفی کوتاه زیر از ویکی پدیا استخراج شده است:

“مهدی گلشنی (زادهٔ ۱۳۱۷، اصفهان)، فیزیک‌دان و نظریه‌پرداز ایرانی، پژوهشگر فلسفه علم ، مترجم، استاد دانشگاه صنعتی شریف، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران است. او از برگزیدگان همایش چهره‌های ماندگار در عرصهٔ فیزیک و برندهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است.”

دیروز و در سمینار هفتگی دانشکده ی فیزیک دانشگاه شهید بهشتی، دکتر مهدی گلشنی، سخنرانی زیبایی را تحت عنوان “احیای تفکر فلسفی در فیزیک مدرن” ایراد نمود. یکی از اهداف دیپ لوک، نگاه عمیق به کائنات از دریچه ی علم کوانتوم و در واقع نگاهی فلسفی به کوانتوم است. سخنرانی دکتر گلشنی هم در مورد همین نگاه عمیق تر به علم بود که به همین دلیل این سخنرانی را به صورت پادکست آماده کرده ایم که می توانید در ادامه، آن را به دو صورت یک بسته ی سه قسمتی و یا یک فایل کامل دانلود کنید. پس از سخنرانی دکتر گلشنی ، حضار سوالات خود را پرسیدند که این سوالات هم به صورت جداگانه قرار داده شده است. (به دلیل نامناسب بودن کیفیت صدای حضار، سوالات به صورت متنی نوشته شده و جواب دکتر به صورت صوتی قرار داده شده است. در ضمن ولوم فایل های ضبط شده به بیشترین دسی بل ممکن افزایش داده شده و همچنین نویزگیری هم بر روی آنها انجام شده است. به علت ازیاد حجم، از کلیه ی فایل ها با کیفیت kbps 128، خروجی گرفته شده است).

در این سخنرانی به وفور در مورد تفسیرهای مختلف مکانیک کوانتومی، بحث خواهد شد. از آنجایی که در سری مقالات کلاس های درس دیپ لوک، قسمت های مربوط به تفسیرهای مکانیک کوانتومی، هنوز منتشر نشده اند، لازم دیدم تا دو مورد از مهم ترین آنها، یعنی تفسیر بوهمی و کپنهاگی را در اینجا به صورت بسیار مختصر توضیح دهم تا درک بهتری از سخنرانی دکتر گلشنی داشته باشید.

دو تفسیر بوهمی و کپنهاگی، نماینده ی دو تفکر و اندیشه ی متفاوت بنیان گذاران کوانتوم در مورد چیستی آن است. اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم، مکتب بوهمی سعی می کند تا اندیشه ی سنتی بشر در مورد جهان اطراف را حفظ کند، اما در تفکر کپنهاگی، این چارچوب دیرینه کاملا فرو می پاشد. شاید مهم ترین مصداق این فروپاشی، در اصل طرد علیت بروز می یابد. به این معنا که تفسیر کپنهاگی بر خلاف تفسیر بوهمی، علیت را پس می زند و کائنات را تابعی از شانس می داند. بور و هایزنبرگ، مهم ترین اعضای جبهه ی کپنهاگی بودند و در آن طرف میدان، یعنی مکتب بوهمی، بزرگانی مانند آلبرت اینشتین و دیوید بوهم حضور داشتند. مکالمه ی بسیار مشهور بور و اینشتین در مورد تاس بازی خدا، دقیقاً به همین موضوع اشاره می کند. طرفداران مکتب کپنهاگی معتقدند کائنات با اندازه گیری و مشاهده، خلق می شود و غیر از آن، چیزی وجود ندارد، در حالیکه در مکتب بوهمی، اعتقاد بر این است که جهان به صورت عینی وجود دارد و ما می توانیم آن را کشف کرده و در آن دخل و تصرف کنیم. در سخنرانی دگتر گلشنی در مورد این دو مکتب، بحث خواهد شد.

پادکست سخنرانی دکتر گلشنی

دانلود فایل کامل سخنرانی

      deeplook_golshani

فایل سخنرانی در سه قسمت:

دانلود قسمت اول

      dr_golshani_deeplook_part1

 

دانلود قسمت دوم

      dr_golshani_deeplook_part2

دانلود قسمت سوم

      dr_golshani_deeplook_part3

سوالات مطرح شده

۱- تفاوت فیزیک و متافیزیک، دقیقا در چیست؟ گاهی مواقع کسانی که در حوزه ی متافیزیک کار می کنند، پارامترهایی را برای توضیح طبیعت استفاده می کنند که به راحتی قابل فهم نیست، آیا این، نگران کننده نیست؟

۲- بسیاری از فیزیکدانان، ضمن اینکه به مسائل فلسفی علاقه مندند، اما همیشه در مورد این دید فلسفی دچار این نگرانی هستند که آیا درگیر شدن در این مسائل فلسفی، سودمند خواهد بود؟ آیا به عنوان مثال، از تفسیر بوهمی می توان برای حل مسائل پیچیده ی مکانیک کوانتومی استفاده کرد و آیا این دیدگاه راهگشا خواهد بود؟

۳- در ایران و در دوره ی کارشناسی و حتی دوره های تحصیلات تکمیلی فیزیک، آنطور که باید و شاید به مسائل فلسفی پرداخته نمی شود، مگر آنکه دانشجو، حوزه های بنیادی فیزیک را برای پژوهش انتخاب کند. منابع پیشنهادی شما برای فراهم کردن این دغدغه و درگیر شدن بیشتر دانشجویان با مسائل فلسفی فیزیک کدامند؟

۴- نظریه ی بوهمی در سطح مکانیک کوانتومی غیرنسبیتی، کاملا قابل کاربرد و مناسب است. اما وقتی دایره را وسیع تر کنیم و به چارچوب نسبیتی و نظریه ی میدان ها برسیم، آیا نسخه ی قابل قبولی از نظریه ی بوهمی در این چارچوب هم وجود دارد؟

۵- اینشتین ادعا می کرد که قوانین کلاسیک و روابط علت و معلولی باید در تمام مقیاس ها، حاکم باشند. آیا این ادعا و فرض، بدیهی است؟

۶- شما فرمودید هم فیزیکدانان باید فلسفه یادبگیرند و هم فلاسفه باید به سراغ فیزیک بیایند. تعداد زیادی از فیزیکدانان بزرگ در هنگام نظریه پردازی از فرض های متافیزیکی یا به اصطلاح فلسفه استفاده کرده اند و از طرفی تعدادی از دانشگاه های تراز اول دنیا، دوره های کارشناسی فیزیک و فلسفه را راه اندازی کرده اند. اما آیا به راحتی می توان دانشجویانی مانند فیزیک ماده چگال کاربردی را برای یادگیری فلسفه مجاب کرد؟

امیدواریم از این سخنرانی لذت برده باشید.

دکترای شیمی کوانتومی/فیزیک اتمی از دانشگاه شهید بهشتی، سردبیر دیپ لوک، طراح وب،گرافیک و موشن. مشتاق دیدن، فهمیدن و کشف‌ کردن رازهای شگفت‌انگیز هستی، به ویژه‌ دنیای اتم‌های سرکش.

گفتگو۲۱ دیدگاه

  1. ان شا الله این مباحث ادامه پیدا کنه و روز به روز پربارتر بشه. و بالاخره بشر روزی به یقین خواهد رسید که پشت این منشور حواس و رویایی که به نام دنیا در آگاهی خود ادراک می کند حقیقتی عظیم و حیرت انگیز نهفته که حتی خیال اون انسان رو بیهوش خواهد کرد…

    • ناهید سادات ریاحی

      دوست خوبم متاسفانه کیفیت بهتری در دسترس نیست، به دلیل مشکلی که در ضبط صدا پیش اومد، همین فایل ها هم کلی ادیت شدن.

  2. خوبیه فلسفه اینه که به انسان کمک میکنه که تفکرش رو باز تر کنه وکمتر آدم یک بعدی فکر کنه حتی بعضی از فیزیکدانان کشورمون نظیر رضا منصوری اگر دیدگاه فلسفی داشت خیلی موفق تر بود ولی متاسفانه وقتی بخواد سخنرانی هم بکنه راجب فیزیک بیشتر روی تفکر ریاضی وتجهیزاتی تمرکز داره واز تفکر فلسفی صحبتی نمیکنه.

    • ناهید سادات ریاحی

      البته دکتر منصوری هم واقعا فیزیکدان بزرگیه ولی کاملا با شما موافقم که فلسفه به تعالی و بلوغ علم کمک میکنه

  3. ممنون…که امکان استفاده از سخنرانی را دادید و خسته نباشید بابت ثبت و ضبط سخنرانی …مرسی….

  4. تمام سخنرانی را گوش دادم خیلی عالی بود ممنون از زحمتی که کشیدید ولی درباره اینکه دکتر فرمودند برای پیشرفت بیشتر علم فلاسفه باید به فیزیک رو بیاورند و همچنین فیزیکدانان به فلسفه سوال پیش میاد وقتی از نظر فیزیکدانان مجموعه ی علم فلسفه صرفا یک تفکر انسانیه و چون نمیشه اونو مورد ازمایش و شهود قرار داد نمیشه به درست بودنش تکیه کرد و این تنها خیال بافیه (چون ما نمیفهمیم) پس باید بیایم و از فلسفه به عنوان مقصد فیزیک استفاده کنیم چه جوابی باید داد؟؟و اینکه اینجا دکتر از پرنده به عنوان فلاسفه و متافیزیک و از قورباغه به عنوان فیزیک و فیزیکدانان نام بردند اما چطور میشه گفت واقعا پرنده ای که داره در افق پرواز میکنه افق خودشو داره۱۰۰% درست میبینه وقتی دیدن اون هم از تفکر کاملا قورباغه ای باید تبعیت کنه و هر دو در اصل از یک مغز دارند استفاده میکنند در شرایط یکسان

    نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه اما بنظرم این دو سوال برای هر عضو از گروه ها برای عضو دیگه در گروه مخالف پیش میاد و این وسط چطور میشه یک فیزیکدانو متقاعد کرد که چون یک انتهای نامعلوم در علم وجود داره و اون متوجه نمیشه باید به سمت فلسفه بیاد در صورتی که خود فلسفه هم از تفکر انسانی داره بهره میبره
    بازم ممنونم از شما و اقای دکتر گلشنی خیلی خیلی پربارو زیبا بود

    • ناهید سادات ریاحی

      خواهش میکنم دوست خوبم، خوشحالم مفید واقع شده. البته نمیدونم درست متوجه سوالاتون شدم یا نه.
      در مورد سوال اولتون، منظور استاد این بود که فیزیکدانان باید فلسفه رو چاشنی علم قرار بدن تا به اون دید جامع برای درک کائنات برسن.
      در مورد سوال دوم هم، من فکر نمیکنم منظور استاد این بود که متافیزیک رو پرنده بدونن و فیزیک رو قوباغه، بلکه خود فیزیک رو به این دو دسته تقسیم کردن (جدا از متافیزیک) و در واقع منظورشون این بود که برخی گرایش های فیزیک، دید جزیی نگر دارند و برخی دید کل نگر.

  5. بسیار عالی فقط یک سوال خارج از بحث داشتم هاوکینگ چه انقلاب بزرگی تو فیزیک جز نوشتن دوتا کتاب برای بچه های دبیرستانی ایجاد کرده که اونو با انیشتن و بور هم سنگ می دونن؟ باتشکر از سایت خوبتون

  6. مجید ستارنژاد

    وقتی ثابت شده که خشم نفرت عشق عاطفه وهمه اخلاقیاته انسان حاصل ترشح نروترنزمیترها وانتقال دهنده های عصبی مغز مانند اکسیتوسین دوبامین ادرنالین سرترالین و… است ومیتوان با دارو یک انسان ترسو رو به یک انسان جسور تبدیل کرد واز همه مهمتروقتی ثابت شده که تصورات و حتی خوابهای انسان همانطور که در ذهن نقش میبنده میتونه در صفحه رایانه هم نقش ببنده وحتی افکار به شکل بسته های انرژی از کسی به کس دیگه منتقل میشه .یک فیلسوف باید سکوت اختیار کنه .مگر اینکه حرف تازه ای برای گفتن داشته باشه

  7. تا اونجاییکه من از اندیشه های دکتر گلشنی به عنوان یکی از پیشگامان در شکل گیری فیزیک نظری در ایران مطلع هستم ایشان بسیار علاقه به تفسیر بوهمی دارن …با توجه به اینکه ایشان پس زمینه و گرایش های خیلی پررنگ مذهبی هم دارن خیلی علاقمند به تفسیر کپنهاکی نیستن چون واقعا تبعات فلسفی و حتی مذهبی چالش برانگیزی هم داره….با این حال بنظر میرسه تفسیر بوهمی در میان بسیاری از اکادمیسن ها جایگاه قابل توجه ای پیدا نکرده و تفسیر کپنهاکی با شواهد مطابقت بیشتری داره و بیشتر در کانون توجه قرار داره…

    یه نکته ای رو هم دوست دارم متذکر بشم این است که بعضا مشاهده میشه برای اساتید فیزیک ایران از لقب “فیزیکدان” استفاده میشه….این واقعا درست نیست…در سطح جهانی هم این لقب فقط شایسته یک تعداد افراد خاص و محدودیه….

ارسال نظر