این رکود فیزیک بنیادی ، عادی نیست!

15

چند سالی است که عدم پیشرفت‌های چشمگیر در فیزیک بنیادی، صدای فیزیکدانان را درآورده است. برخی از آنها وضعیت کنونی فیزیک بنیادی را بحرانی نامیده‌اند. در مقاله‌ی زیر که به قلم سابین هوسنفلدر (Sabine Hossenfelder)، فیزیکدان نظری موسسه مطالعات پیشرفته‌ی فرانکفورت، در وب‌سایت معتبر ناتیلوس منتشر شده، در مورد وضعیت کنونی فیزیک بنیادی که هوسنفلدر آن را رکود فیزیک بنیادی می‌نامد به تفصیل صحبت شده است. با دیپ لوک همراه باشید…

هیچ‌ حرکت رو به جلویی در بنیان‌های فیزیک وجود ندارد. آزمایش‌ها یکی پس از دیگری، نتایج پوچ می‌دهند؛ نه ذره‌ی جدیدی، نه ابعاد جدیدی و نه تقارن‌ جدیدی! البته ناهنجاری‌هایی در داده‌های سرن وجود دارد و شاید یکی از آنها منجر به یک خبر داغ جدید شود، اما آزمایشگران فعلا در تاریکی، سیر می‌کنند. آنها هیچ سرنخی برای اینکه کجا باید دنبال فیزیک جدید بگردند، ندارند و همکاران ٖنظریه‌پرداز آنها نیز نمی‌توانند هیچ کمکی کنند. برخی این وضعیت را یک بحران می‌دانند، اما من فکر می‌کنم واژه‌ی «بحران» این موقعیت را به خوبی توصیف نمی‌کند؛ «بحران»، بسیار خوش‌بینانه است. این واژه، اینطور به ما القا می‌کند که نظریه‌پردازان، اشتباه مسیرشان را فهمیده و اکنون بیدار شده‌اند و روش اشتباه قبلی خود را کنار خواهند گذاشت، پس تغییری در راه خواهد بود. اما من بیداری نمی‌بینم! درون‌اندیشی جامعه‌‌ی فیزیک، صفر شده است. آنها همچنان در حال انجام دادن کارهایی هستند که چهل سال پیش انجام می‌دادند، حذف طبیعی بودن و چندجهانی‌ها و تغییر پیش‌بینی‌هایشان و یا ساخت یک برخورددهنده‌ی بزرگتر ذرات.

من فکر می‌کنم «رکود» واژه‌ی بهتری برای توصیف این اوضاع باشد. باید بگویم که این رکود فیزیک بنیادی به آزمایش‌ها ربطی ندارد. مشکل، بار سنگین پیش‌بینی‌های غلط فیزیکدانان نظری است. مشکل، فقدان داده هم نیست، اتفاقا ما داده‌های بسیار زیادی داریم، اما تمام داده‌ها با نظریه‌های موجود (مدل استاندارد فیزیک ذرات و کیهان‌شناسی) به خوبی توضیح داده نمی‌شوند. نظریه‌های فعلی، کامل نیستند. ما این نکات را می‌دانیم، زیرا ماده تاریک، صرفا مفهومی است که جای خالی چیزی که نمی‌دانیم را پر می‌کند و از طرفی هم، فرمول‌بندی ریاضی فیزیک ذرات، با ریاضیاتی که ما برای گرانش استفاده می‌کنیم، سازگار نیست. فیزیکدانان این دو مشکل را در دهه‌ی ۱۹۳۰ هم می‌دانستند و تا دهه‌ی ۱۹۷۰، پیشرفت زیادی کردند، اما پس از آن، توسعه‌ نظری در بنیان‌های فیزیک، متوقف شده است. اگر آزمایش‌ها هر چیز تازه‌ای را بیابند، برخلاف ده‌ها هزار پیش‌بینی غلط خواهد بود.

ده‌ها هزار پیش‌بینی غلط، وحشتناک به نظر می‌رسد، اما واقعا تخمین خامی است. من صرفا پیش‌بینی‌های فراسوی مدل استاندارد را جمع می‌بندم، پیش‌بینی‌هایی که تصور می‌شد LHC آنها را بیابد: تمام ابعاد اضافی در اَشکال و آرایش‌های چندتایی‌شان، تمام گروه‌های متقارن زیبا و تمام ذرات جدید با اسامی خیالی. شما می‌توانید تعداد کل چنین پیش‌بینی‌هایی را با شمردن مقالات یا افرادی که در حال کار بر روی این زمینه‌ها تخمین بزنید. همه‌ی آنها اشتباه می‌کردند. حتی اگر LHC چیز جدیدی در داده‌هایش بیابد، ما از قبل هم می‌دانیم که حدس‌های نظریه‌پردازان کار نکرد. آنها چقدر مدرک دیگر نیاز دارند تا بفهمند روش‌هایشان کار نمی‌کند؟

این مرحله‌ی طولانی بدون پیشرفت، بی‌سابقه است. بله، از اولین حدس اتم‌ها توسط دموکریت تا شناسایی واقعی آنها، حدود دو هزار سال طول کشید، اما دلیلش آن بود که در بیشتر این دو هزار سال، مردم کارهای مهم دیگری به غیر از تفکر در مورد ساختار ماده داشتند؛ مثلا اینکه چگونه خانه‌هایی بسازند که روی سرشان آوار نشود. به همین دلیل، اینجا نقل کردن خط سیر و زمانبندی تاریخی، بی‌معنی است. ما باید به زمان کار واقعی فیزیکدانان دقیق‌تر نگاه کنیم. بیایید کمی آماری‌تر به این قضیه بنگریم:

طبق آمار انجمن فیزیک آمریکا و انجمن فیزیک آلمان، تعداد کل فیزیکدانان، بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰، سالانه تقریبا ۱۰۰ نفر افزایش داشته است. بیشتر این فیزیکدانان روی بنیان‌های فیزیک کار نمی‌کنند، اما با کنار گذاشتن رکود زمان جنگ جهانی دوم، افزایش تعداد مقالات و همچنین تعداد نویسندگان، تقریبا نمایی است. اگر فرض کنیم فیزیکدانان امروزی، همان تعداد ساعاتی که فیزیکدانان صد سال پیش در یک هفته کار می‌کردند، کار کنند، این رشد نمایی توجیه می‌شود. پس می‌توانیم بپرسیم: چه مقدار زمان از همین امروز لازم است تا معادل ۴۰ سال زمانی باشد که از ۱۰۰ سال پیش آغاز شده است؟ حدس بزنید! پاسخ: حدود ۱۴ ماه! اگر فقط به ساعات کاری توجه کنیم، فیزیکدانان امروزی باید بتوانند چیزی که یک قرن قبل، چهل سال طول کشیده را، اکنون طی ۱۴ ماه انجام دهند!

البته می‌توانید اعتراض کنید که پیشرفت را نمی‌توان به راحتی مقیاس‌بندی کرد، چرا که بر خلاف تمام صحبت‌هایی که در مورد هوش جمعی وجود دارد، پژوهش هنوز به صورت شخصی انجام می‌شود؛ یعنی زمان پردازش را نمی‌توان با استخدام افراد بیشتری، کاهش داد. افراد برای تبادل و درک بینش‌های یکدیگر، هنوز نیاز به زمان دارند. از طرفی، ما به طور شگفت‌انگیزی سرعت و سهولت انتقال اطلاعات را افزایش داده‌ایم و اکنون از کامپیوترها برای کمک به تفکر انسانی بهره می‌جوییم. در هر صورت، اگر بخواهید استدلال کنید که استخدام افراد بیشتر، به پیشرفت کمکی نخواهد کرد، پس چرا آنها باید استخدام شوند؟ این تخمین توضیح می‌دهد چرا این استدلال که رکود فعلی، بی‌سابقه نیست، اشتباه است. ما امروزه نسبت به گذشته، سرمایه‌گذاری بیشتری روی بنیان‌های فیزیک می‌کنیم، اما هنوز نتیجه‌ای از آن نگرفته‌ایم. این مشکلی است که باید در مورد آن صحبت کنیم.

اخیرا گفته می‌شود استفاده از یادگیری ماشین برای تجزیه‌تحلیل داده‌های LHC،‌ نشانه‌ی تجدید نظر در جامعه‌ی فیزیک است؛ اما اینطور نیست. سی سال است که فیزیکدانان ذرات از ابزارهای یادگیری ماشین برای تجزیه‌تحلیل داده‌ها استفاده کرده‌اند. آنها این ابزار را امروزه بیشتر استفاده می‌کنند، چون راحت‌تر شده و همه از آن استفاده می‌کنند و مجله نیچر در مورد آن می‌نویسد! حتی اگر LHC ذرات جدیدی را پیدا می‌کرد، باز هم آنها اینکار را انجام می‌دادند، بنابراین یادگیری ماشین در فیزیک ذرات، نشانه‌ی تجدید نظر نیست.

برخی می‌گویند من ظاهرا فقط شکایت می‌کنم و هیچ توصیه‌ی بهتری برای اینکه فیزیکدانان باید چه کنند نمی‌کنم. من به وضوح چند بار گفته‌ام که فیزیکدانان نظری چگونه باید کارهایشان را به طرز متفاوتی انجام دهند. آنها فقط جواب من را دوست ندارند. آنها باید از تلاش برای حل کردن مسائلی که وجود ندارند، دست بردارند. «روی مسائل خوش تعریف از نظر ریاضی تمرکز کنید»؛ این چیزی است که من می‌گویم. محض رضای خدا، از جایزه دادن به دانشمندان برای کار روی چیزی که نزد همکارانشان، محبوب است، دست بردارید! اگر به تاریخ فیزیک نگاه کنید، کار کردن روی مسائل ریاضی دشوار، منجر به پیشرفت‌های بزرگ می‌شد. توسعه‌ی روش‌های جدید،‌ دشوارتر از اخترع ذرات جدید متنوع است و همین دلیلی است که چرا آنها دوست ندارند نتیجه‌گیری مرا بپذیرند. هر تغییری، خروجی مقالات را کم خواهد کرد و آنها این را نمی‌خواهند. یک فشار سازمانی، این مقاومت را ایجاد نمی‌کند، بلکه دانشمندان خودشان نمی‌خواهند از جایشان تکان بخورند. آنها چه مدت می‌توانند با این شیوه پیش بروند؟ من می‌ترسم که هیچ چیزی آنها را متوقف نکند. آنها مقالات و پروپوزال‌های پولی یکدیگر را مرور می‌کنند و دائما به یکدیگر می‌گویند کاری که در حال انجامش هستند، یک کار خوب علمی است. پس چرا باید آن را ترک کنند؟ برای آنها همه‌ چیز خوب پیش می‌رود. آنها کنفرانس برگزار می‌کنند، مقاله منتشر می‌کنند و در مورد ایده‌های جدیدشان بحث می‌کنند. تجارتی که به نظر می‌رسد خروجی خاصی ندارد و این مشکلی نیست که خودش دور انداخته شود! نظر شما در مورد رکود فیزیک بنیادی چیست؟

دکترای شیمی کوانتومی/فیزیک اتمی از دانشگاه شهید بهشتی. سردبیر دیپ لوک. مشتاق دیدن، فهمیدن و کشف‌ کردن رازهای شگفت‌انگیز هستی، به ویژه‌ دنیای اتم‌های سرکش.

گفتگو۱۵ دیدگاه

  1. بحث جالبی بود، اما به نظر میرسه کمی در مورد فیزیکدانان کم لطفی شده، همه فیزیکدانان هم پی شو آف نیستند

    • فاطمه راثی

      هرگز بن بستی در علم نیست باید همه را به تکنولوژی و فناوری ها تبدیل کرد و بدین وسیله جای جای جهان رو زیر پا گذاشت😀😆🤩😍من مطمعنم که این اتفاق می اوفته

  2. سلام، مقاله ى جالبى بود اما حرف جدیدى نبود. این موضوع رو خیلى ها بررسى کردن، اینکه چرا از سال ١٩٠٠ میلادى تا الآن قانون جدیدى در فیزیک که در بین علوم طبیعى اساسى ترین علم جهان است، نداشتیم، هر چه هست نظریه ست. نسبیت نظریه ست، معادله ى موج شرودینگر نظریه ست و… ناخودآگاه به یاد سخنان فیلسوفان یونان باستان مى افتم، که تأکید داشتند علم واقعى آن است بدانیم که نمى دانیم، همچین زمان زیادى نگذشته است که فکر میکردیم ١٠٠ درصد از ماهیت جهان رو مى دانیم بر اساس عناصر تناوبى سپس به این رسیدیم که نه فقط ۶٠ درصد و سپس به ۴٠ درصد رسیدیم و در نهایت امروز به این رسیدیم که تنها ۴ درصد از ماهیت جهان را مى دانیم، این افتخار بزرگى ست لطفاً با دید حقارت بهش نگاه نکنید این افتخار بزرگى ست که علم به سطحى رسیده است که دیگر نمى تواند قاطعانه سخن بگوید، زمانى که قوانین در علم فیزیک حاکم بودند فیلسوفان با الهام گرفتن از علم قاطعانه سخن میگفتند طورى که انگار همه چیز را مى دانند، در مورد خداوند نظر مى دادند، جهان را آن چیزى مى دانستند که تنها با چشم دیده مى شود و… اما امروز علم به سطحى رسیده است که مى تواند قدر خود را بشناسد و بر تعریف خود مبنى بر ابزارى براى تحلیل پدیده هاى طبیعت کیهان ثابت قدم تر باشد و سعى در بالا بردن دقت خود کند و در چیزى که مربوط به تعریفش نیست نظرى ندهد.

  3. مقاله بسیار خوبی بود

    ممنونم از مترجم

    این انفعال در فیزیک بنیادی در مقابل گرایش های کاربردی بسیار غم انگیزه

    • سلام عرض ادب و احترام مطلبی بنظرم رسید و صلاح دیدم با جنابعالی شور کنم آیا بنظر شما مابین فیزیک بنیادی و فیزیک کاربردی و یا بنوعی عملی چه نوع رابطه ای وجود دارد؟ آیا بنظر شما پیشرفت و اتفاق ابتدا در فیزیک نظری و سپس بدنبال آن در فیزیک عملی و یا کاربردی ست و یا بالعکس و یا رابطه ای دوطرفه میان ایندو برقرار است.قبلا از حسن ظن و کمک جنابعالی در قالب جواب این سوال ممنون و متشکرم.

  4. هایزنبرگ اصولا با ایده ساخت شتابدهنده ها مخالف بود.ما هنوز مسائل قدیمی مکانیک سبالات رو نتونستیم حل کنیم.آشوب هنوز بی جوابه.حقیقت رسانایی در جامدات و یه مدل در سطح اتمی برای تفسیر رسانایی نیست.(کافیه یه نگاه به فرضیات نظریه درود بندازید).

    • سلام عرض ادب و احترام.بنظر میرسه با توجه به پیام موجود در این اصل بنیادی که « هدف وسیله را توجیه نمیکند» و نیز فارغ از هدف از ساخت شتابدهنده ها اما این وسیله ها توانسته است حقایقی را از رفتار ماده و موج و فوتونها و پرتوهای نور و نیز اتفاقات آغازین لحظات تشکیل دنیا را بخوبی برایمان توصیف ، شبیه سازی و اثبات کند که تصور کشف این حقایق با ابزارهایی جز شتابدهنده ها در زمان کنونی به حق تصوری محال و یا بسیار سخت خواهد بود لذا کشورها باید در تصمیم گیری جهت ارایه هزینه های هنگفت در جهت ساخت چنین ابزارهایی و یا انجام آزمایشاتی در همین سطح بسیار تفکر و ریشه یابی نمایند اگر صرف هزینه ها به منظور سرمایه گذاری مالی و برداشت اصل سرمایه به اضافه سود و دستمزد است که این ایده بیشتر به شوخی احمقانه است تا انتظار کسب سود مالی از چنین حقایقی در چنین زمانی که قطعا در زمانی دیگر کشف چنین حقایقی دروازه ورود به دنیایی با لزوم گریزناپذیری استفاده از این علوم در نقاط حساس و کلیدی آن خواهد بود و این یعنی ثروتی خارج از تصور عقل بشری.آنچه که میتواند رجال و یا دانشمندان را در زمان کنونی مجاب به ساخت چنین دستگاههای گران قیمت و صرف هزینه های بسیار در جهت کشف حقایق عالم کند تنها یک عشق خالص و قوی در جهت شناخت ناشناخته ها و یا همان مجموعه تلاشهای بسیار و کوششهای خستگی ناپذیر در این مسیر است که به اختصار به آن عشق گویند و شور آگاهیست غوغای درونی برای کشف و شهود است تمنای بی بدیل بشر برای اثبات به همگان است که او هیچ نمی‌داند.

    • فکر نمیکنم البته اگر اشتباه میکنم تذکر بدید که وجه تشابهی میان رشته تخصصی مورد مطالعه و تحقیق هایزنبرگ با مکانیک سیالات وجود داشته باشه اگر علوم حرکتی در فیزیک را به ۱.مکانیک ۲. دینامیک و ۳. سینماتیک تقسیم کنیم هایزنبرگ در شاخه اول و سیالات متعلق به شاخه سوم هستند . موضوع رسانایی در جامدات با مدلهای اتمی که ارایه شده اند و حتی قدیمی‌تر از این با مدل اتمی تامسون نیز بخوبی تفصیل شده و بعنوان حقیقت علمی ثبت شده اما تا زمانیکه دقیقتر و بنیادی تر در این رابطه اقدامی نشود همین تفاسیر با واقعیت مطابقت و برای امور علمی ما کافیند.بر اساس مدلهای امروزی فلزات را بعنوان دریایی از الکترون که بارهای مثبت بصورت هسته های اتم عنصر مورد نظر در داخل فلز وجود دارند اما بی حرکت و الکترونها بصورت تمثیلی، آب این دریا و دارای قابلیت تحرک هستند توضیح داده شده و راجع به آن بحث ها شده لذا قابلیت رساناییِ الکتریکی و البته گرمایی با حرکت الکترونها و دریای الکترونی قابل دفاع و تفصیل می‌باشد.

  5. با توجه به اینکه مقاله خوبی بود .
    اما به نظر من اگر در سالهای ۱۹۰۰ روند شناخت جهان بیشتر بود به این دلیل بود که تکنولوژی جلوتر از علم بود و اما در حال حاظر با اینکه تکنولوژی پیشرفت کرده اما در حدود همان سالهای قبل است که فقط کامل تر شده به عنوان مثال ما دستگاه جدیدتری که بتوانیم آزمایشهای انجام دهیم که دقت اندازه گیری قابل قبولی داشته باشند هنوز نساختیم.
    البته باید این نکته رو بدانیم همیشه علم به دنبال اثبات یک موجودیت نیست گاهی می توان اثبات کرد که یک موجودیت می تواند وجود نداشته باشد. مانند اینکه در گذشته این تفکر وجود داشت که علم به پایان خود نزدیک است اما ما الان میدانیم که اینطور نیست و تازه در اول راه هستیم.
    ما الان راحت تر می توانیم در مورد خداوند نادیده صحبت کنیم چونکه یاد گرفتیم آنچه رو که نمی توانیم تجربه کنیم دلیل بر موجود نبودن آن نیست. و این شاید یکی از بزرگترین دستاوردهای الان فیزیک باشد.

  6. فاطمه راثی

    کاری که دانشمندان می کنند خیلی با ارزش هست و مهم ترین چیزی است که انسان دارد بوسیله آن خیلی چیز ها را محقق می کنند پیشرفت های زیادی در علم فیزیک به عمل آمده و همه آنها با ارزش هستند
    هر طوری که نگاه کنیم این که چه تلاش هایی صورت گرفته چه کارهایی انجام شده و چه نتایجی دارد و خواهد داشت رو نمی تونیم انکار کنیم
    فیزیک کوانتوم که در حال توصیف جهان از طریق کوچکترین حوادث اما مهمترین حوادث است هرگز به بن بست نمی رسد از نظر من این علم فیزیک کوانتوم بهترین نتایجی را خواهد داد که ما حتی فکرشان را هنوز هم نمی کنیم

    • سلام عرض ادب و احترام.بنظر میرسه چنین قطعیتی در اقبال کوانتوم جهت توصیف جهان ، نوعی بی احترامی به تاریخ علم وحقایقش باشد چرا که در قرن هجدهم میلادی هم چنین قداستی و بلکه بیشتر از این برای نظریات گرانشی نیوتن در توصیف حرکات کاینات قابل بودند اما بوضوح شاهد فروریختن این کاخ و البته ساخت کاخ والاتر با استفاده از همان کاخ قبلی و نتایج بی شمارش بودیم لذا درست است که توصیف کوانتوم حقیقتا دانشمندان را انگشت به دهان گذاشته اما شاید بهتر باشد بطور قطع پیشگویی کنیم که روزی از درجه اعتبار برای توصیف جهان با دقتی بالاتر از ماکسیمم دقتش بیفتد .

  7. فیزیک به رکود رسیده است به چند دلیل اساسی، اولا محققان علم فیزیک به طور ویژه در دو شاخه نسبیت عام و کوانتوم مقالاتی ارائه میدهند که راستی آزمایی نظریاتشان فراتر از توان آزمایشگاهی بشر است، تصور کنید که کدام آزمایشی را میتوان ترتیب داد تا و جود جهان های موازی را اثبات کند یا چه آزمایشی در حد توان بشر است که وجود ابعاد پنهان بسیار کوچک را در نظریه ریسمان ها مشخص کند. از طرفی توانایی بشر از لحاظ استفاده از تکنیک های پیشرفته ریاضی در جهت حل پیچیدگی های ذاتی پدیده های طبیعی مرزی دارد، پر واضح است که هنوز ما نمیتوانیم یک معادله دیفرانسیلی غیر همگن و غیرخطی مرتبه سوم را بصورت تحلیلی حل کنیم. سومین نکته پیچیدگی ناشی از وجود متغیرهای اثرگزار فراوان در توجیه اساسی رفتار یک پدیده طبیعی است، بطور نمونه در فیزیک کلاسیک و پیش بینی آب و هوا بدلیل وجود متغیرهای متنوع نظیر فشار هوا، دما، سرعت باد، تابش، توپوگرافی سطح زمین و غیره اساسا پیش بینی هوا در بازه های طولانی مدت تر بسیار سخت میشود، اگرچه در کیهانشانسی و نسبیت گرانش عامل اصلی در تعیین هندسه فضا زمان است اما وجود متغیرهای ناشناخته و پنهان دیگر سبب پنهان ماندن حقیقت و و ناتوانی محققان در ارائه یک نظریه کلی تر و صحیح تر در باب گرانش میشود، پس بطور کلی محدودیت توانایی های آزمایشگاهی بشر در راستی آزمایی نظریات پیشرو فیزیک، محدودیت های ریاضی و وجود متغیرهای متعدد و ناشناخته در فیزیک سبب شده است تا این علم پیشرو به مرحله رکود واقعی برسد.

    • سلام عرض ادب و احترام.دوست عزیز با وجودِ اینکه متن اثرگذار و قابل تاملی را گذاشتید اما به جهت روشن شدن موضوع برای خودم قسمت‌هایی از متن شما رو نقد میکنم و اگر اسناد موثق تری در اثبات کلام خود دارید بیزحمت جهت روشنگری ارایه نمائید ابتدا به ساکن باید عرض کنم که نه در قالب شعار و آرمان گرایی بلکه در قالب عمل باید ۱. ذهن و ۲. طبیعت را بهترین آزمایشگاه که برخوردار از امکانات نامحدود است را بعنوان نقد کلام شما در باب راستی آزمایی نظریات علما که فرموده بودید عنوان کنم بعنوان مثال چه کسی می‌توانست زمانی آزمایشی ترتیب بدهد که در آن موضوع انقباض زمان که از نتایج نسبیت است به منصه ظهور درآید اما وقتی ذهنی قوی ظهور و بروز اشعه های کیهانی با عمر بسیار کمتر از ثانیه را که حضورشان برروی زمین و اندازه گیری و آشکارسازی آنها برروی زمین تنها در صورت تبعیت از انقباض زمان که بحثی از نسبیت است قابل اثبات است را طراحی میکند در واقع بیشترین هزینه این آزمایش را به گردن طبیعت انداخته ایم.اظهارنظر در مورد تواناییهای بشر نیاز به احتیاط و سنجش زیادی در کاربرد لغات دارد چه برسد به اینکه بخواهیم این تواناییها را در مورد اموری ضعیف چون حل معادلات ریاضی به حقارت بکشانیم مضافاً اینکه کامپیوترهای سریع و ابررایانه ها امروزه مرزهای توانایی و بلندپروازی را در امداد مغز و ذهن انسان جابجا کرده اند امروزه در مورد تعدد متغیرهای اثرگذار و نحوه کار با آنها مشکلی وجود ندارد بعنوان مثال ظهور و بروز پیش بینی هواشناسی جدید با عنوان ( پیش بینی عددی) در مقایسه با شیوه سنتی یعنی( پیش بینی سینوپتیک) روشی بسیار پربازده و مؤثر و دقیق در جهت رفع مشکل متغیرهای متعدد اثرگذار در توضیح رفتار آن ماده می‌باشد و به همین نحو در علوم دیگر .زمانی اینشتین اصل عدم قطعیت هایزنبرگ را با عنوان عدم شناخته شدن کامل پارامترهای مؤثر موجود در پیش بینی حرکت ذره رد می‌کرد که البته اشتباه میکرد.بعلاوه از دیرباز روشهای آماری و جمعیتی بخوبی و با دقتی مناسب در این اموری اینچنینی راهگشا بوده اند .در مورد متغیرهای موجود در یک موضوع که موثرند اما هنوز کشف نشده آند چنانچه بخواهیم تدوین اسپری‌های لازمه در جهت تشریح و پیش بینی حرکات ذرات را به بعد از کشف کامل متغیرها موکول کنیم صد در صد علم از حرکت باز خواهد ایستاد اما بشر ابتدا به ساکن در موضوعی می گوید فلان حرکت با فلان متغیر یا عامل نسبت مستقیم یا عکس و یا …… دارد سپس با اضافه کردن یک نسبت تناسب این تناسب را به تساوی تبدیل و در واقع اثر و موجودیت تمام متغیرهای نامکشوف و پنهان را در این نسبت تناسب اعمال میکند با تحلیل بیشتر و بالا رفتن دقت، این نسبت تناسب به مرور از دقتش کاسته و همزمان متغیرهای بیشتری کشف و عدم دقت کافی در نسبت تناسب را توجیه و ترمیم میکنند این مسیریست که علم به تجربه اتخاذ و از خودش الهام گرفته.ریاضیات محصول منطق آدمی‌ست و تا زمانیکه این منطق برایش معتبر باشد ریاضیات هم بعنوان زبان علم و منطق محض و پاسخ قاطع نهایی کاربرد دارد.

  8. به نظر من این موضوع زیاد جای نگرانی نداره. گاهی اوقات خیلی زمان لازمه تا یک اتفاق خاص تو یک علم بیفته. مثلا منطق ریاضی، بزرگترین مطق دانان ریاضی یکی ارسطو، گوتلوب فرگه و کورت گودل بودن که بین ارسطو و فرگه بیش از ۱۸۰۰ سال فاصله زمانی وجود داشت. اینوهم فراموش نکنیم که فرگه ریاضی دان بود ولی خب دستاوردهای خوبی در متطق ریاضی داشت پس نمیشه گفت توی این ۱۸۰۰ سال سرمایه گذاری روی منطق ریاضی نشده. ولی خب گوتلوب فرگه و کورت گودل پیشرفت های بزرگ منطق ریاضی رو رقم زدن. پس بنظرم جای نگرانی نیست. گاهی اوقات یکم زمان لازمه.

ارسال نظر