نوع دوستی یا فداکاری نوعی رفتار انسانی است که در اکثر موارد، دلیلی منطقی ندارد، انسانهای زیادی برای کمک به همنوعان، از دارایی و حتی جان خود میگذرند. این رفتار عجیب و زیبا، دانشمندان را بر آن داشت تا برای توجیه آن، از دنیای ملکولها کمک بگیرند. آنها با استفاده از قوانین ومدلسازیهای فیزیکی به بررسی نوع دوستی پرداختهاند. در این پژوهش، جوامع، همچون فازهای جامد، مایع و گاز در نظر گرفته شدهاند و انسانها همچون مولکولها. با دیپ لوک همراه باشید…
حیات چیست؟ در سال ۱۹۴۳ اروین شرودینگر سوالی را در مجموعه سخنرانیهایش در کالج ترینیتی دوبلین مطرح کرد. او که به قهرمان تحولات کوانتومی مشهور است، وظیفه جدیدی به دانشمندان محول کرد تا شروع به ارزیابی فعالیتهای موجودات زنده با استفاده از ابزارها و کشفیات فیزیک کنند. هفتادوپنج سال گذشته و بیوفیزیک هنوز در حال پیشرفت است. شرودینگر، همکارانش را به فعالیتی خلاقانه فرامیخواند تا به اجزای سازنده حیات در تمام ابعاد نظر کنند؛ از مولکول DNA بسیار کوچک تا ساختار لانهی مورچهها. ما در دانشگاه هاروارد، نوع دوستی را مطالعه میکنیم و در جستجوی پاسخ به این سوالیم که چرا انسانها خود را برای خشنودی عموم فدا میکنند. ما برای پاسخ به این سوال، به جای تکیه بر روانشناسی و فلسفهی اخلاق، از ترمودینامیک استفاده میکنیم: چگونه قوانین حاکم بر گرما و برهمکنش ذرات میکروسکوپی میتواند به رفتارهای ماکروسکوپی ترجمه شود؟ آیا میتوانیم نوع دوستی را با در نظر گرفتن انسانها همچون اتمها و مولکولها؛ و جوامع به عنوان جامد، مایع یا گاز شرح دهیم؟
ما نوع دوستی را به عنوان یک تقابل ساده بین دو شخص مدلسازی کردهایم: آیلا و بابک. هر یک از آنها میتواند یکی از دو گزینه را انتخاب کند: همکاری یا کلاهبرداری. اگر آیلا با بابک همکاری کند یک دلار به بانک مرکزی میدهد که بانک سریعا پنج دلار به بابک میدهد. اگر همکاری نکند هیچ اتفاقی نمیافتد، اگر هر دو نفر کلاهبرداری کنند، تعادل آنها تغییری نمیکند، اگر هر دو نفر همکاری کنند، هرکدام چهار دلار بدست میآورند و اگر یکی همکاری و دیگری کلاهبرداری کند، اولی یک دلار از دست میدهد و دومی پنج دلار بدست میآورد. قوانین، نسبتا سادهاند و به آسانی میتوان نتایج را در مقیاس بزرگ تصور کرد. وقتی همه همکاری کنند، موفقیت اقتصادی بیشتر است. آنچه برای کل جامعه مفید است به نظر میرسد برای یک شخص هم خوب باشد، اما همکاری عمومی به راحتی بدست نمیآید.
افراد زیادی را تصور کنید که بر اساس مدل همکاری/کلاهبرداری تعامل دارند، ولی نمیتوانند یکدیگر را ببینند یا با هم صحبت کنند. بدون هرگونه تعامل فیزیکی، هیچ راهی برای شناسایی طرف مقابل نیست، بنابراین هرکس همکاری یا کلاهبرداری را انتخاب کرده و با آن در روابط زیادی شرکت میکند. سپس تصور کنید به اشخاص اجازه داده میشود که سود نسبی خود را مقایسه کنند. افرادی که همکاری کردهاند و افرادی که کلاهبرداری کردهاند، سود خود را با هم مقایسه میکنند و کسانی که همکاری کرهاند ناامید خواهند شد، زیرا فردی که کلاهبرداری کرده، به ازای هر همکاری، ۵ دلار کسب کرده است. اما فردی که همکاری کرده، ۴ دلار کسب کرده و به ازای هر فردی که همکاری نداشته، یک دلار ازدست داده است. فرد همکاریکنندهی ناراحت، به کلاهبرداری تمایل پیدا کرده و بار مالی بر همکاریکنندگان را افزایش میدهد و افراد، بیشتر و بیشتر مقروض میشوند تا جایی که دیگر هیچ کس همکاری نمیکند. ولی چنین نتیجهای نمیتواند درست باشد، زیرا هنوز نوع دوستی و فداکاری در اطرافمان دیده میشود، حتی وقتی اشخاص، یکدیگر را نمیشناسند: شهروندان طی قطع آب یا برق، برای نگهداری آب و برق فداکاری میکنند و مردم گاهی جان خود را برای کمک به غریبهها در معرض خطر قرار میدهند.
بنابراین آزمایش فکری ما دو اشکال عمده دارد: اول آنکه ما با همه به یک نحو برخورد نمیکنیم، یعنی بیشتر علاقه به ارتباط با دوستان و اقوام داریم تا با غریبهها. ایدهی ما دربارهی قوانین میکروسکوپی تعامل میتواند اشتباه باشد. دوم آنکه، ما تعاملات شخصی را ساده در نظر گرفتهایم. اگر قوانین سادهی خود را حفظ کنیم، این احتمال که هرکس، به ویژه در گروههای بزرگ، به همان اندازهای که انتظار داریم وارد رابطه شود، درست نیست. در حقیقت، جزییات دقیق شبکههای اجتماعی (چه کسانی باهم در ارتباطاند و شامل چند نفر میشوند) تاثیر زیادی بر رفتار آنها دارد. رییس آزمایشگاه ما مارتین نواک در کتاب اَبرهمکارها (۲۰۱۱) بیان میکند که ساختارهای جمعیتی را میتوان مانند فازهای فیزیکی مواد در نظرگرفت. مولکول آبی که با مولکولهای دیگر مخلوط میشود را در نظر بگیرید: ساختار جمعیتی یخ (که در آن مولکولها ثابتند و چند مولکول اطراف خود را میبینند) مجموعهای از برهمکنشها را با آب (که اغلب همسایههای نزدیک و یکسانی را میبینند، ولی به اطراف حرکت میکنند و دیگر همسایهها را شناسایی میکنند) یا بخار (که هیچ همسایه آشنایی وجود ندارد و مولکول ها به شدت مراقب هستند) ایجاد میکند.
بالا بردن دمای یک جامد، آن را به مایع و سپس به گاز تبدیل میکند. به طور مشابه می توان به نوعی دمای اجتماعی فکر کرد که سرعت ارتباط مردم و میزان آشنایی را تعیین میکند. در آزمایش فکری، اغلب با مردمی آشنا میشویم که به ندرت میشناسیم مانند راهی که در بین جمعیت باید طی کنیم تا سوار مترو شویم، در این سناریو (مانند متروهای حقیقی) همکاری کردن، سخت است.
در انتهای دیگر یک طیف جامد چه اتفاقی میافتد؟ جمعیت یک جامد تغییر نمیکند، مانند مولکول های یک آجر یا صخره، شما همیشه مردم یکسانی را میبینید و رفتار و خصوصیات آنها را میدانید. برای بیشتر ما این جامد با فاز کریستالی، نشاندهنده ستون اصلی زندگی اجتماعیمان است، ما ارتباطات طولانی با دوستان و خانواده داریم و اغلب با آنها در ارتباط هستیم ولی دوستانِ دوستان یا اعضای خانواده آنها را زیاد نمیبینیم. کم بودن این ارتباطات شما را از کلاهبرداران محافظت میکند. اگر یک کلاهبردار در سکوی مترو باشد شما ممکن است در معرض کلاهبرداری قرار بگیرید، ولی اگر لولهکش همسر عموزادهی شما، اتفاقا یک کلاهبردار باشد امکان ندارد تحت تاثیر آن قرار بگیرید. بنابراین اگر ما شروع به ارتباط با هرکس کنیم، مانند یک گاز، همکاری از بین میرود، زیرا هرکس، مستعد کلاهبرداری است. اما اگر این راههای ارتباط اجتماعی را سریعا قطع کنیم، میتوانیم ارتباطاتی مبنی بر همکاری ایجاد کنیم که ایمن هستند، بنابراین احساس خطر ناشی از کلاهبرداری، تنها از راه دوستِ دوستِ دوست ایجاد میشود.
نیمه هادی جامد، دیدگاه دیگری دربارهی فیزیک نوع دوستی بدست میدهد. در نیمههادیها، تغییر در ساختار میکروسکوپی یک فلز میتواند میزان الکتریسیتهی مورد نیاز برای فعال کردن آن را تحت تاثیر قرار دهد. مقدار جریان عبوری از صفر تا عددی خاص بالا میرود. به طور مشابه اخیرا مقالهای در مجله Nature پیشبینی میکند چه پاداش بزرگی (الکتریسیته) نیاز است تا نوع دوستی در یک گروه (نیمههادی) ایجاد و پخش شود. بعضی از شبکهها نیاز به پاداش ۱.۰۵ دلاری دارند و بسیار در نوع دوستی فعالند، بعضیها ۱۰۰ دلار یا بیشتر نیاز دارند و به سختی فعال میشوند.
در جمعیتهای مایع به چه صورت است؟ ما در مقالهای قدیمیتر آزمایش کردیم که همکاری چگونه در اجتماعات انعطافپذیری مانند مکانهای کاری،کافیشاپها و حرکتهای هنری ایجاد میشود. در اینجا اشخاص به یک یا چند گروه تعلق دارند و اگر دوست داشته باشند میتوانند عضویت خود را تغییر دهند. اگر تغییر عضویت راحت باشد، پس یک مایع به راحتی همکاری خود را با دیدن اولین نشانه کلاهبرداری تغییر میدهد، بنابراین تمام همکاران به سادگی میروند و در جایی دیگر سازماندهی میشوند. اما هنگامی که موانعی برای مهاجرت باشد، اگر حرکت هزینهبر باشد تا آنجا که میتواند قبل از رفتن با کلاهبرداران مقابله میکند و بسیاری از همکاران را نیز ترغیب به مقابله میکند. البته اجتماع حقیقی، مخلوط پیچیدهای از انواع فازهای جمعیتی است. روابط محکمی داریم که هر از گاهی آنها را ایجاد یا به هم میزنیم، به نظامهایی میپیوندیم یا از آنها جدا میشویم. صدها رابطهی میکرو با مخلوط گازی از غریبهها در قطارها یا هواپیماها داریم، اما با مطالعهی هرکدام از فازها به عنوان فیزیکدان از رسیدن به یک دستورالعمل برای نوع دوستی دور میشویم. آنچه تا به حال مشاهده کردیم ارتباطات محلی قوی، نوع دوستی را همیشه افزایش میدهد. انعطافپذیری و حرکت، کلاهبرداری را متوقف میکند، ولی در جایی که همکاری کم شده نمیتوانیم یک رژیم گازی به کار ببریم. دانشمندان برای درک فیزیک سیستمهای زیستی هنوز راه درازی دارند، ولی امیدوارم شرودینگر از این راه طولانی که آمدهایم، خوشنود باشد.
گفتگو۲ دیدگاه
سلام
مطالب بسیار جالبی دارید
خوشحال میشم پاسخ پیامی که دیروز برای مدیر ارسال کردم رو بدید
روز خوش
سپاسگزارم. پاسخ داده شد