زندگی در یک شبیه سازی چگونه است؟ تصور معمول این است که شواهد مسلمی وجود دارد که نشان میدهد ما درون یک شبیه سازی بزرگ قرار نداریم. اما وجود چنین شواهدی از نظر منطقی غیرممکن است! نوشتار زیر که به قلم دیوید چالمرز (David J. Chalmers) استاد فلسفه و علوم اعصاب و مدیر مرکز ذهن، مغز و خودآگاهی دانشگاه نیویورک و طراح مسئله دشوار خودآگاهی (Hard problem of consciousness) از وبسایت ناتیلوس منتشر شده، به بحث در این باره میپردازد. با دیپ لوک همراه باشید…
از کجا میدانید که شما درون یک شبیه سازی کامپیوتری قرار ندارید؟ این ایده معمولا با عنوان فرضیه شبیه سازی شناخته میشود. این فرضیه به صورت ساده بیان میکند که ما در یک شبیه سازی بزرگ کامپیوتری زندگی میکنیم.
زندگی در یک شبیه ساز چگونه است؟ آنگونه که من متوجه شدم، مهمترین چیز در یک شبیه سازی نحوه برهمکنش ما با آن است. درون یک شبیه ساز، ورودیهای حسی شما از همان شبیه ساز آمده و واکنشهای شما بر روی آن تاثیر میگذارد. شما به وسیله همین برهمکنشها در دنیای شبیه سازی غرق شدهاید.
در ابتدای فیلم ماتریکس (Matrix)، بدن و ذهن بیولوژیکی نئو (Neo) درون یک محفظه و در دنیای واقعی حضور داشت، اما هردوی آنها به یک شبیه ساز در جای دیگر متصل بودند. در واقع و براساس معنی عام «درون چیزی بودن»، ذهن نئو درون شبیه سازی نبود. با این حال تمام ورودیهای حسی او از شبیه ساز آمده و واکنشهایش نیز بر روی شبیه ساز تاثیر میگذاشت. در نتیجه او عملا درون شبیه سازی زندگی میکرد. این موضوع پس از این که قرص قرمز را خورد تغییر کرده و حواس او شروع به واکنش نسبت به جهان واقعی کرد. بنابراین دیگر درون شبیه ساز زندگی نمیکرد.
من از واژه «شبیهسازیشده» برای کسی که درون یک شبیه سازی است استفاده میکنم. حداقل دو نوع موجود شبیه سازی شده وجود دارد. نوع اول شبیهسازیشدههای بیولوژیکی که درون شبیه سازی نبوده و تنها از بیرون به آن وصل شدهاند. نئو یک شبیه سازی شدهی بیولوژیکی است که به کامپیوتر متصل شده است. شبیه سازی که شامل شبیه سازی شده های بیولوژیکی باشد را یک شبیه سازی ناخالص میگوییم؛ چرا که دارای اجزایی است که درون شبیه سازی ساخته نشدهاند.
نوع دیگر، شبیه سازی شده های خالص هستند. این گونهها، موجوداتی هستند که درون خود شبیه سازی تولید شدهاند. بیشتر مردم در رمان سیمولاکرون-۳ (Simulacron-3) از این نوع هستند. این موجودات ورودیهای حسی را مستقیما از شبیه ساز دریافت میکنند، چرا که خود، درون آن هستند. نکته مهم تر اینکه ذهن این موجودات نیز شبیه سازی شده است و در خارج از شبیه ساز وجود ندارد. چنین شبیه سازی را که تنها شامل موجودات شبیه سازی شده خالص است، شبیه سازی خالص میگویند. هر چیزی که در چنین جهانی اتفاق میافتد شبیه سازی شده است.
همچنین میتوان شبیهسازی ترکیبی با حضور هر دو گونه بیولوژیکی و خالص نیز در نظر گرفت. شخصیتهای اصلی فیلم ماتریکس یعنی نئو و ترنیتی (Trinity)، بیولوژیکی و شخصیتهای ماشینی مثل مامور اسمیت و پیشگو، خالص بودند. در فیلم فری گای (Free Guy) ساخته سال ۲۰۲۱ میلادی، شخصیت اصلی فیلم یعنی گای (Guy) با بازی رایان رینولدز یک کاراکتر غیرقابل بازی کاملا دیجیتالی است، در حالی که دیگر شخصیت فیلم در درون بازی یعنی مولوتوف گیرل (Molotov Girl) با بازی جودی کومر یک گیمر و طراح بازیهای ویدئویی است که یک زندگی واقعی خارج از بازی دارد. بنابراین گای یک شبیه سازی شده خالص و مولوتوف گیرل یک شبیه سازی شده بیولوژیکی است.
فرض شبیه سازی به صورتی کاملا برابر میان هر سه نوع از موارد مطرح شده یعنی خالص، ناخالص و ترکیب آنها اعمال میشود. رویدادهای شبیه سازی در فلسفه و داستانهای علمی تخیلی به صورتی برابر و منصفانه میان آنها تقسیم میشود. در آینده نزدیک، شبیه سازی های ناخالص بیشتر از نمونههای خالص آن وجود خواهند داشت؛ چراکه ما میدانیم چگونه انسانها را به یک شبیه سازی وصل کرده و میان آنها تعامل برقرار کنیم، اما نمیدانیم چگونه انسانهای شبیه سازی شده بسازیم. با این حال در بلند مدت شبیه سازی های خالص نیز به همان اندازه معمول و زیاد خواهند شد. تامین ذهنهای مورد نیاز برای شبیه سازی ناخالص و برقراری ارتباط میان آنها و شبیه ساز میتواند دشوار و طاقت فرسا باشد. در مقابل شبیه سازی های خالص در آینده دور سادهتر است. کافی است یک برنامه صحیح را اجرا کرده و فقط آن را تماشا کنیم.
یک دسته بندی دیگر نیز وجود دارد. فرض شبیه سازی جهانی به ما میگوید که شبیه سازی ها شامل جزئیاتی از تمام جهان میباشند. برای مثال یک شبیه سازی جهانی از کیهان، من، شما، همه انسانهای روی زمین، خود زمین، تمام منظومه شمسی، کهکشان، و هرچیزی ورای آن را شبیه سازی میکند. اما فرض شبیه سازی محلی تنها شامل جزئیات موجود در منطقه خاصی از جهان است. این شبیه سازی ممکن است تنها شامل من یا نیویورک یا انسانهای روی زمین یا کهکشان راه شیری باشد.
در کوتاهمدت، ساخت شبیه سازهای محلی ساده تر است که به قدرت پردازش کمتری نیاز دارد. با این حال یک شبیه ساز محلی باید با قسمتهای دیگر دنیا نیز در تعامل باشد و این موضوع میتواند باعث بروز مشکلاتی شود. در فیلم طبقه سیزدهم (The Thirteenth Floor) ساخته سال ۱۹۹۹، شبیه ساز تنها کالیفرنیای جنوبی را تولید کرده است. زمانی که شخصیت اصلی داستان تلاش میکند به نوادا برود با تابلویی مواجه میشود که بر روی آن نوشته: جاده بسته است. وقتی که او به رانندگی ادامه میدهد کوهها تبدیل به خطوط سبزرنگ میشود. این شیوه خوبی برای تولید یک شبیه سازی قانع کننده نیست. اگر یک شبیه سازی کاملا محلی و منطقهای باشد نمیتواند به درستی تعامل با دیگر مناطق جهان را شبیه سازی کند.
برای یک عملکرد مناسب، شبیه سازی های محلی باید انعطاف پذیرتر باشند. مثلا برای شبیه سازی من، شبیه ساز باید بیشتر محیط اطراف من را نیز تولید کند. من با دیگران صحبت میکنم، اتفاقات دنیا را در تلویزیون میبینم و مسافرت میکنم. همچنین مردم اطراف من با افراد بسیاری در جاهای دیگر تعامل دارند. بنابراین یک شبیه سازی مناسب از اطراف من نیازمند وجود جزئیاتی مناسب از دیگر نقاط جهان است. این شبیه سازی با گذر زمان نیازمند جزئیات و اطلاعات بیشتری نیز هست. برا مثال یک شبیه سازی از نیمه تاریک ماه زمانی که یک سفینه فضایی موفق به تصویربرداری از آنجا شود نیازمند بازنگری است. در اینجا احتمالا چند نقطه توقف طبیعی وجود دارد: شاید شبیه سازها بتوانند زمین و منظومه شمسی را در صورت نیاز با جزئیات تولید کنند و تنها یک شبیه سازی ابتدائی از جهان ورای آن به ما بدهند، چرا که دسترسی مستقیم به آنجا فعلا غیرممکن است.
فلاسفه عاشق تمایزها هستند. طبقهبندیهای فراوان دیگری نیز از انواع شبیه سازی ها وجود دارد. ما میتوانیم آنها را در انواع موقت و دائمی (آنهایی که مردم به صورت موقت واردشان میشود و آنهایی که تمام عمرشان را درون شبیه سازی میگذرانند)، کامل و ناکامل (شبیه سازی هایی که قوانین فیزیک را کاملا رعایت میکنند و آنهایی که در برخی موارد استثناهایی قائل میشوند) و از پیش برنامه ریزی شده و پایان باز (آنها که خط فکری و هدف مشخصی را طی میکنند در مقابل آنهایی که بسته به شرایط و انتخاب موجودات درون آن تغییر میکنند) قرار دهیم. احتمالا شما نیز بتوانید موارد دیگری را در نظر بگیرید ولی برای ما تا همینجا کفایت میکند.
حال آیا شما میتوانید ثابت کنید که در یک شبیه سازی قرار ندارید؟ ممکن است با خود فکر کنید که شواهد مسلمی برای این موضوع وجود دارد. اما من فکر میکنم که چنین چیزی ناممکن است، زیرا چنین شواهدی نیز قابل شبیه سازی هستند.
شاید به این بیاندیشید که جنگلهای باشکوه اطرافتان شبیه سازی نشدهاند. اما نه تنها خود آن جنگلها که حتی تک تک پرتوهای نوری که از آنها به چشم شما میرسد نیز قابل شبیه سازی هستند. ذهن شما واکنش کاملا یکسانی در مقابل جنگل شبیه سازی شده و جنگل واقعی نشان میدهد. بنابراین یک جنگل شبیه سازی شده دقیقا شبیه یک جنگل معمولی و واقعی به نظر میرسد. آیا واقعا میتوان نشان داد که شما در حال مشاهده یک جنگل شبیه سازی شده نیستید؟
شاید به این فکر کنید که گربه محبوب شما هرگز نمیتواند شبیه سازی شده باشد. اما گربهها سیستمهای شبیه سازی شده هستند و به نظر میرسد که چنین سامانههایی قابل شبیه سازی باشند. با سطح مناسبی از تکنولوژی میتوان گربه شما را به صورتی شبیه سازی کرد که با نمونه واقعی آن هیچ تفاوتی نداشته باشد. حال آیا واقعا میتوانید ثابت کنید که گربه شما یک مدل شبیه سازی شده نیست؟
شاید به این بیاندیشید که رفتارهای خلاقانه یا محبت آمیز مردم اطراف شما قابل شبیه سازی نیستند. اما اتفاقی که برای گربهها افتاد برای مردم نیز میتواند بیافتد. بیولوژی انسانی نیز میتواند شبیه سازی شود. رفتار انسانی ناشی از ذهن است و ذهن نیز یک ماشین پیچیده است. آیا واقعا میتوان مطمئن بود که یک شبیه سازی کامل از ذهن نمیتواند تمام رفتارهای آن را شبیه سازی کند؟
شاید به این بیاندیشید که بدن خود شما قابل شبیه سازی نیست. شما احساس درد و گرسنگی میکنید، حرکت دارید و به چیزهای مختلف دست میزنید، غذا میخورید و آب مینوشید، از وزن خودتان آگاهید و همه این احساسات کاملا درونی و واقعی به نظر میرسد. اما دقیقا شبیه دیگر سیستمهای بیولوژیکی، بدنها نیز قابل شبیه سازی هستند. اگر بدن شما به شکل مناسبی شبیه سازی شده باشد دقیقا همان چیزی را به مغز شما میفرستد که یک بدن واقعی ارسال میکند؛ بنابراین تفاوت آنها قابل تشخیص نیست.
شاید به این فکر کنید که خودآگاه شما غیرقابل شبیه سازی است. شما یک تجربه ذهنی به شکل اول شخص از جهان دارید. شما رنگها، دردها، افکار و خاطرات را تجربه میکنید. به جای شما بودن یک حس کاملا واقعی است. هیچ شبیه سازی خالصی تا به حال نتوانسته است که چنین حسی را تجربه کند.
پاسخ به این سوال که آیا امکان شبیه سازی خودآگاهی وجود دارد سختتر از دیگر مسائل است. با این حال فعلا میتوان این مسئله را کنار گذاشته و بر روی شبیه سازی های ناخالص متمرکز شویم، همانند شبیه سازی ماتریکس که در آن شما به صورت یک موجود شبیه سازی شده بیولوژیکی به دستگاه متصل شدهاید. از آنجایی که شبیه سازی شده های بیولوژیکی یک موجودیت مستقل در دنیای واقعی دارند و در درون شبیه سازی به وجود نیامدهاند، دارای خودآگاه میباشند. خواه شما یک فرد عادی باشید یا این که به یک مدل شبیه سازی شده وصل شده باشید، تفاوتی در تصور شما از دنیای اطرافتان ایجاد نمیشود. در این صورت ما هرگز نمیتوانیم ثابت کنیم که در یک محیط شبیه سازی شده زندگی نمیکنیم.
اما اگر به صورت برعکس به موضوع نگاه کنیم چطور؟ آیا میتوانیم ثابت کنیم که در یک شبیه سازی هستیم؟ در ماتریکس، نئو زمانی که قرص قرمز را خورد متوجه شد که تمام زندگیش در یک شبیه سازی بود و با این کار در یک دنیای متفاوت بیدار شد. اما اطمینان او از این موضوع چندان منطقی نبود. امکان دارد که دنیای اول او واقعی بوده و با خوردن قرص قرمز وارد یک شبیه سازی شده باشد.
با این وجود ما میتوانیم شواهد محکمی مبنی بر شبیه سازی بودن دنیا بدست آوریم. برای مثال اگر جهان ما یک شبیه سازی باشد سازندگان آن میتوانند پلهای روی زمین را به آسمان برده و برعکس کنند. آنها میتوانند منبع کد این شبیه سازی را به شما نشان دهند. یا میتوانند قسمتهایی از گذشته ما را در کنار تکنولوژی به کار رفته برای تولید این شبیه سازی به ما عرضه کنند. یا فیلمی از بدن واقعی ما که به دستگاه شبیه ساز متصل است را به نمایش عموم درآورند. و یا حتی کنترل بخشی از شبیه سازی را در اختیار ما قرار دهند تا تنها با زدن چند دکمه کاری کنیم که کوهستانها به دور سر ما بچرخند.
در نهایت حتی این شواهد هم برای اثبات دنیای شبیه سازی شده کافی نیست. چرا که ممکن است ما در یک دنیای غیر شبیه سازی شده جادویی قرار داشته باشیم که در آن جادوگرانی مثل هری پاتر به شکلی سحرآمیز ما را قانع میکنند که درون یک شبیه سازی عظیم قرار داریم. یا شاید قسمت زیادی از زندگی ما درون دنیای واقعی گذشته است و حال افرادی ما را به صورت موقتی به یک شبیه ساز متصل کردهاند. و یا شاید من تحت تاثیر مواد مخدر، توهم زده شده باشم! با این حال اگر من شواهدی مانند مواردی که ذکر شد ببینم احتمالا قانع میشوم که درون یک شبیه سازی قرار دارم.
ادامه دارد…
گفتگو۱ دیدگاه
جناب آقای محمد علی طائفی گرمه امکان قسمت دوم را ترجمه بفرمایید
ممنون