نابودی در دنیای ماکروسکوپی ما بدون وقفه در حال وقوع است: اشیا شکسته دوباره به یکدیگر نمیچسبند و کنار هم مانند روز اول خود نمیشوند. با این وجود، در دنیای کوانتومی، قوانین دیگری وجود دارد: پژوهش جدیدی نشان داده که شبه ذرات میتوانند از بین بروند و سپس دوباره خودشان را ساماندهی کنند و بدین ترتیب به صورت مجازی جاودانه شوند. این شبه ذرات یا به عبارتی ذرات کوانتومی جاودان، چشماندازهای هیجانانگیزی برای آینده دنیای کوانتومی ترسیم میکنند. با دیپ لوک همراه باشید…
همه میگویند هیچچیز تا ابد نمیپاید. قوانین فیزیک نیز این حرف را تایید میکند: در سیارهی ما، تمام واکنشها انتروپی را افزایش میدهند و نتیجهی آنها بینظمی مولکولی میشود. برای مثال، یک شیشهی شکسته هیچوقت تکههای شکستهی خود را کنار یکدیگر جمع نمیکند و خود را بازسازی نمیکند.
فیزیکدانان نظری دانشگاه فنی مونیخ و موسسهی مطالعاتی فیزیک سیستمهای پیچیدهی ماکس پلانک کشف کردهاند، چیزهایی که در دنیای روزمرهی ما غیر قابل تصور هستند، در سطح میکروسکوپی ممکن میباشند. آنها میگویند:
تاکنون فرض بر این بود که شبه ذرات در برهمکنش با سیستمهای کوانتومی، بعد از مدت معلومی از بین میروند. اکنون ما میدانیم که برعکس این امر اتفاق میافتد: برهمکنشهای قوی، حتی میتوانند زوال را بطور کامل متوقف کنند.
ارتعاشات شبکه تجمعی در بلورها که به اصطلاح فونون نامیده میشوند، نمونهای از این شبه ذرات هستند. مفهوم شبه ذرات توسط فیزیکدان و برندهی جایزهی نوبل، لاندائو (Lev Davidovich Landau) ابداع شد. او از این عبارت برای توصیف ترازهای جمعی تعداد زیادی از ذرات یا برهمکنش آنها در اثر نیروهای الکتریکی یا مغناطیسی استفاده کرد. به دلیل این برهمکنش، چندین ذره مانند یک ذره تنها رفتار میکنند. محققان میگویند:
تا به امروز، فرآیندهایی که بر سرنوشت این شبه ذرات در سیستمهای تعاملی تاثیر گذارند، به صورت دقیق شناخته نشده بود. تنها چیزی که اکنون داریم، روشهای عددی هستند که با آنها میتوانیم برهمکنشهای پیچیدهای را محاسبه کنیم و همچنین کامپیوترهایی با قدرت عملکرد بالا داریم که برای حل این معادلات کافی هستند. بر اساس نتایج شبیه سازی دقیق، شبه ذرات، حتما از بین میروند. با این وجود، موجودات ذرهای جدید یکسان از بقایای آن ظهور میکنند. اگر این از بین رفتن بسیار سریع رخ دهد، واکنش معکوسی، بعد از زمان معینی رخ خواهد داد و بقایای بازمانده با یکدیگر دوباره جمع خواهند شد. این فرآیند میتواند تا ابد تکرار شود و نوسان پایداری بین نابودی و تولد دوباره پدید میآید.»
از منظر فیزیکی، این نوسان، موجی است که به ماده تبدیل شده که با توجه به دوگانگی موج-ذره در مکانیک کوانتومی نیز ممکن است. بنابراین شبه ذرات جاودانه، قانون دوم ترمودینامیک را نقض نمیکنند. انتروپی ثابت میماند و نابودی متوقف میشود.
کشف ذرات کوانتومی جاودان، پدیدههایی را که تاکنون برای دانشمندان گیجکننده بود، نیز توضیح میدهد. فیزیکدانان تجربی، یک ترکیب مغناطیسی را اندازهگیری کرده بودند که به طور شگفتآوری پایدار است. دلیل آن شبه ذرات مغناطیسی، مگنونها هستند. روتونها نیز شبهذرات دیگری هستند که تضمین میکنند، هلیومی که در سطح زمین یک گاز است، در دمای مطلق صفر به مایعی تبدیل میشود که میتواند بدون محدودیت جاری شود. به هر حال شاید روزی، نتایج کشف ذرات کوانتومی جاودان، کاربردهایی مانند ساخت حافظههای بادوام برای کامپیوترهای کوانتومی آینده نیز فراهم آورند.
گفتگو۲ دیدگاه
با عرض سلام و تقدیم احترام،
من معتقدم که محتوای این جهان ( نه محیط آن ) هم مشمول حال چرخه تولد – زندگی – مرگ می باشد و آنهم از طریق مکانیزم خودکار نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی. هر بار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین تا رسیدن و یا بازگشتن به نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی – مبدئی- ازلی- ابدی یعنی آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین همین واقعیت و طبیعت در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت. محتوای جهان در حال سفر به سر می برد با هدف بازگشت به حالت کمال اولیه آفرینش و نه با هدف دادگاهی شدن انسان در دادگاه عدل الهی بر اساس معارف وحیانی موسا و ایسا و موسا و محمّد.
پاره خط 《 تولد – زندگی – مرگ 》افراد انسانی تنها و منزوی نمی باشد بلکه به پاره خط دیگری متصل است که بخش بزرگی از آن در پنهانی جاری می شود و با چشمان سر غیر قابل مشاهده می باشد. آن قطعه خط به شکل زیر می باشد 《مرگ – زندگی – تولد 》.
مرگ در انتهای پاره خط اول با مرگ در ابتدای پاره خط دوم یکی می باشند و دو پاره خط را بهم پیوند می دهند. زندگی در قطعه اول واقعی و عینی می باشد یعنی زندگی دنیوی و طول آن برای افراد مختلف و منحصر بفرد می باشد ، اما زندگی در پاره خط دوم عبارت است از زندگی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در قالب رویاهای حقیقی و روشن بموازات خواب ژرف و شیرین مرگ و طول آن برای کلیه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده روی کره زمین بطور مطلق مساوی خواهد، نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر. تولد در انتهای تیکه خط دوم همان تولد خواهد بود با تولد در ابتدای تیکه خط اول با این تفاوت که در یک مدار و مرتبه و درجه تکاملی برتر از قبل اتفاق می افتد و لذا تولد دوباره از مادر محسوب می شود و نه تولد در عالم میانی تحت عنوان برزخ از دیدگاه دین اسلام و نه تولد دوباره از دیدگاه دین مسیحیت.
این دو پاره خط به شکل یک دایره یا چرخ می باشند که برای هرفرد انسانی مدت زمان یک بار چرخش آن بر گرد نقطه هندسی موجود در مرکز جهان هفت دهر کیهانی یا هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی، طول می کشد ، نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر.
شاید سوال شود که مه بانگ های متوالی چرا هفتگانه می باشند ؟
زیرا در محتوای این جهان فقط یک سامان یا نظم کلی کوانتمی موجود نمی باشد بلکه هفت تا یا به بیانی دیگر در محتوای این جهان فقط یک دنیا یا یک عالم بهمراه یک آسمان و زمین وجود ندارد بلکه هفت تا و آنهم نه بصورت طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط بر همدیگر بلکه در طول این راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی، همیشه یکی ظاهری و شش تا باطنی یا بالقوه ای.
اثبات موجود بودن یا وجود داشتن گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار به روش علوم طبیعی و تجربی محال و غیر ممکن می باشد بلکه فقط به کمک قوای ادراکی فهم و عقل با ابزار های فکر و خیال و تصور روشن و تقسیم بینهایت حقیقی به واحد های مطلقا مساوی و بیشمار در پیروی از روش مطلق خدای علمی به شکل زیر:
بینهایت هیچگاه نمی تواند دارای یک مرکز واحد ؛ یگانه و منحصر به فرد باشد، زیرا مرکز داشتن هرچیزی نشانه بارز و آشکار متناهی بودن و مرز و محیط داشتن آن چیز است، اما بینهایت می تواند دارای مراکز بیشمار محلی باشد. هرکدام از این محله ها را میتوان یک گیتی یا کیهان و یا جهان نامید. در این زمینه در جهت انسجام و روشنی فکر و خیال و تصور و جلوگیری از پراکندگی افکار و خیالات و تصورات نه تنها مفید بلکه لازم و ضروری است که کلیه جهان ها را از لحاظ فرم یا محیط و محتوا بطور مطلق یکسان و برابر در نظر گرفت. همانطور که عدد یک واحد کلیه اعداد صحیح و بیشمار می باشد، درست بهمان ترتیب هرکدام از جهان ها واحد کلیه آنهاست. اندیشمندان و متفکرین پیرو ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام تاکنون نتوانسته و در آینده هم نخواهند توانست که پاسخ سوال زیر را به انسان بخصوص پیروان ارائه دهند : چرا خداوند متعال در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار، بجای آفرینش یک سامان یا نظم کلی کوانتمی در قالب یک عالم یا دنیا به شکل یک آسمان و زمین، هفت سامان یا نظم کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه آفریده است؟